Dave worked in a factory, and he always made sandwich in the morning, took them to work and ate them at midday

دیو در یک کارخانه کار می کرد و همیشه صبح ها ساندویچ درست می کرد، آنها را به محل کار می برد و ظهر آنها را می خورد.

 

Then he married so he thought, now my wife’s going to make my sandwiches.

سپس او ازدواج کرد، بنابراین فکر کرد، حالا همسرم قرار است ساندویچ های من را درست کند.

 

On the first day, she made some, and when he got home in the evening, she said to him, ‘Were the sandwiches all right?’

روز اول مقداری درست کرد و عصر که به خانه رسید به او گفت: ساندویچ ها خوب بودند؟

 

‘Oh, yes,’ he answered, ‘but you only gave me two slices of bread.’

او پاسخ داد: «آه، بله، اما تو فقط دو تکه نان به من دادی.»

 

The next day she gave him four slices, but he said again. ‘Four slices aren’t enough.’

روز بعد چهار برش به او داد، اما او دوباره گفت. “چهار برش کافی نیست.”

 

The third day she gave him eight slices, but those weren’t enough for him either,

روز سوم او هشت برش به او داد، اما آن ها هم برای او کافی نبودند.

 

 

 So, on the fourth day she took a loaf of bread, cut it in half and put a big piece of meat in it.

پس در روز چهارم قرص نانى برداشت و از وسط نصف كرد و تكه بزرگى از گوشت در آن گذاشت.

 

In the evening she said to him, ‘Was your lunch nice?’

عصر به او گفت: “ناهارت خوب بود؟”

 

‘Oh yes. But two slices of bread aren’t enough.

‘آه بله. اما دو تکه نان کافی نیست.

 

کلمات مهم

Midday

/ˈmɪdˌde/

We usually have a simple meal at midday.

ما معمولا در وسط روز یک وعده ساده داریم.

Slice

/sˈlaɪs/

تکه  بریدن

.Give me some slices of bread

Evening

/ˈiːv.nɪŋ/

غروب

Call me tomorrow evening.

فردا سرشب به من تلفن بزن.

Enough

/əˈnəf/

کافی

.I have enough money

.من به اندازه کافی پول دارم.

 

 نکته گرامری

توضحاتی درباره ی enough  

به طور معمول ما از این کلمه بدین روش ها استفاده میکنیم

1.   Enough قبل از اسم

به عنوان مثال

I don’t have enough money.

من پول کافی ندارم

2.   Enough بعد از قید

برای مثال

.You are not driving carefully enough

تو به اندازه ی کافی با دقت رانندگی نمیکنی

3. enough بعد از صفت

برای مثال

She is beautiful enough to be a fashion model.

او به اندازه کافی زیباست که یک مدل مد باشد.

 

کاری از: پریان علی عسگری

داستان: برگرفته شده از کتاب steps to understanding

آکادمی محمدرضا توسلی