under
زیر
.گربه طلایی رنگ زیر مبل پنهان شده است
along
در طول
Let’s take our dog for a walk along that trail in the mountains today!
بیایید همراه سگمان امروز در امتداد آن مسیر در کوهستان قدم بزنیم!
around
دور و اطراف
It would be such a great activity if you run around the lake early in the morning
اگر صبح زود در اطراف دریاچه بدوید، فعالیت بسیار خوبی خواهد بود
through
از میان جایی یا چیزی عبور کردن
I walked through the jungle to get to the hut
از جنگل عبور کردم تا به کلبه برسم
into
به داخل وارد شدن ( از بیرون به داخل رفتن )
برعکس into واژه out of میباشد که به معنی بیرون از جایی رفتن میباشد.
He is jumping into the ocean from the summit of the mountain
او از قله کوه به اقیانوس می پرد
across
از سمتی به سمت دیگر رفتن
It’s rainy
over
عبور کردن از جاهایی مانند پل
We need to go over the bridge in order to get to the other side of town.
برای رسیدن به آن طرف شهر باید از روی پل عبور کنیم.
up
بالا
مخالف این کلمه down میباشد
Please go up the stairs and then come down
لطفا از پله ها بالا بروید و سپس پایین بیایید.
past
عبور کردن یا رد شدن از جایی
If you go past the library and turn left at the corner, you’ll see our house on the right.
اگر از کنار کتابخانه عبور کنید و در گوشه به چپ بپیچید، خانه ما را در سمت راست خواهید دید.
toward
به سمت چیزی یا جایی رفتن
after school, children run toward their parents and hug them
بعد از مدرسه، بچه ها به سمت والدین خود می دوند و آنها را در آغوش می گیرند