Gerund & Infinitives
تا به حال اسم این دو به گوشتان خورده؟
این دو اسامی هستند که از فعل ساخته میشوند.
در ادامه توضیحاتی درباره هریک میدهیم:
Gerund
اسامی که از اضافه شدن ing به مصدر یا ریشه ی فعل به دست می آید.
مثال ها
learn…. learning
travel….. traveling
work….. working
چه زمانی میبایست از gerund یا اسم مصدر استفاده کنیم؟
- از اسم مصدر میتوانیم در جایگاه فاعل استفاده کنیم
مثال:
.Playing gymnastics helps our body to be flexible
بازی ژیمناستیک به بدن ما کمک می کند تا انعطاف پذیر باشد
.learning English is so useful for your job
یادگیری زبان انگلیسی برای شغل شما بسیار مفید است
2. پس از حرف های اضافه یا prepositions
مثال
.I’m thinking about finding a new job
.به فکر پیدا کردن کار جدید هستم
He left the home without saying a word
بدون هیچ حرفی از خانه خارج شد
3. بعد از تعدادی از فعل ها مانند enjoy, finish, go on, hate, love, like mind, stop, feel like
مثال ها:
I hate being late when I have a meeting
از دیر رسیدن وقتی جلسه دارم متنفرم
حال با تعدادی دیگر از فعل هایی که فعل بعد از آن ها gerund میآید آشنا میشویم
admit
اقرار کردن, قبول کردن
in the court the accused admitted robbing the documents
در دادگاه متهم به سرقت اسناد اعتراف کرد
avoid
اجتناب کردن
I try to avoid driving during rush hour
سعی می کنم در ساعات شلوغی از رانندگی اجتناب کنم
to be worth
ارزش داشتن
it isn’t worth going to exhibition
ارزش رفتن به نمایشگاه را ندارد
can’t help
خودداری کردن یا جلوی خود را گرفتن
We can’t help laughing when dad starts speaking French
وقتی پدر شروع به صحبت کردن به زبان فرانسه می کند، نمی توانیم از خنده خودداری کنیم
can’t stand
تحمل نحکردن کسی یا چیزی
I can’t stand talking to my manager, she is not sensible at all.
من طاقت حرف زدن با مدیرم را ندارم، او اصلا عاقل نیست.
deny
انکار کردن
Jack denied killing his wife, but nobody believed
جک کشتن همسرش را تکذیب کرد، اما هیچ کس باور نکرد
enjoy
لذت بردن
I used to enjoy playing hockey, but now I don’t
من قبلا از بازی هاکی لذت می بردم، اما اکنون نه
feel like
رو مود چیزی بودن
I don’t feel like going out tonight
امشب رو مود بیرون رفتن نیستم
finish
تمام کردن
have you finished writing the article
نوشتن مقاله را تمام کردی
give up
تسلیم شدن یا متوقف کردن
I have given up eating fast food ,but I’m still fat
من از خوردن فست فود صرف نظر کرده ام، اما هنوز چاق هستم
imagine
تصور کردن
I can’t imaging living abroad , I can’t get used to it.
من نمی توانم زندگی در خارج از کشور را تصور کنم ، نمی توانم به آن عادت کنم.
involve
در بر داشتن و شامل شدن
her job involves travelling at least twice a month
شغل او حداقل دو بار در ماه مسافرت را شامل میشود
keep on
ادامه دادن
I keep on telling my students to do their homework
من به دانش آموزانم مدام می گویم که تکالیف خود را انجام دهند
look forward to
مشتاق کسی یا چیزی بودن
We are really looking forward to seeing you again
ما واقعاً مشتاقانه منتظر دیدار مجدد شما هستیم
mind
مشکلی داشتن
I don’t mind washing the dishes , I find it so relaxing
من از شستن ظروف بدم نمی آید، به نظرم خیلی آرامش بخش است
miss
دلتنگ شدن
After retirement , do you miss your work?
بعد از بازنشستگی دلت برای کار تنگ شده است؟
postpone
به تعویق انداختن
we need to postpone going to the beach it’s so hot.
ما باید رفتن به ساحل را به تعویق بیندازیم خیلی گرم است.
practice
تمرین کردن
Students practice playing piano every other day
دانش آموزان یک روز در میان نواختن پیانو را تمرین می کنند
recommend
پیشنهاد دادن توصیه کردن
I recommend travelling by airplane rather than bus. although it’s more expensive , it’s faster.
توصیه می کنم با هواپیما به جای اتوبوس سفر کنید. اگرچه گرانتر است، اما سریعتر است.
regret
پشیمان شدن. پشیمانی
I never regret going to university , because it helped me to find my dream job.
من هرگز از رفتن به دانشگاه پشیمان نیستم، زیرا به من کمک کرد تا شغل رویایی خود را پیدا کنم.
risk
ریسک کردن
If I were you , I wouldn’t risk driving driving at night
اگر جای شما بودم ریسک رانندگی در شب را نمی پذیرفتم
spend
خرج کردن
We spent half an hour learning new grammar .
نیم ساعت وقت گذاشتیم تا گرامر جدید یاد بگیریم.
suggest
پیشنهاد دادن
a friend of mine suggested visiting France in the spring
یکی از دوستانم پیشنهاد کرد در بهار از فرانسه دیدن کنم
نکته بسیار مهم :
Infinitives
infinitive بنیادیترین و سادهترین شکل فعل است و آن را مصدر با to مینامند
کاربرد infinitive
برای نشان دادن هدف انجام کار
مثال:
I’m here to see the doctor
من اینجا هستم تا دکتر را ببینم
I am calling to ask you about the exam
من تماس میگیرم تا در مورد امتحان از شما بپرسم
بعد از صفت
مثال ها
.He is so nice to us
او با ما خیلی خوب است
it’s really good to be here.
اینجا بودن واقعا خوب است
بعد از wh ها
مثال
I didn’t know where to go, I got lost.
نمی دانستم کجا بروم، گم شدم.
She didn’t know how to drive
او رانندگی بلد نبود
بعد از برخی از فعل ها
:مانند
decide,forget,hope,learn,need,offer,plan,pretend,promise,remember,start,try,want,would like
:حال با کمک آنها جملاتی میسازیم
Don’t forget to turn off the lights.
فراموش نکنید که چراغ ها را خاموش کنید
I’m trying not to be late for the meeting
سعی می کنم برای جلسه دیر نروم
We hope to see you again
امیدواریم دوباره شما را ملاقات کنیم
There is no need to buy something for my party.
.نیازی به خرید چیزی برای مهمانی من نیست
حال در اینجا به تعدادی از افعال که پس از آنها فعل infinitive می آید اشاره میکنیم
afford
استطاعت داشتن
I can’t afford to go on a trip this holiday
من نمی توانم در این تعطیلات به سفر بروم
agree
موافق بودن
I agreed to go to the movies on Friday night
قبول کردم جمعه شب برم سینما
arrange
ترتیب دادن
we arranged to meet up in a cozy café
قرار گذاشتیم در یک کافه دنج همدیگر را ببینیم
be able
توانا بودن
she is able to work after her heart operation
او بعد از عمل قلبش می تواند کار کند
can’t wait
بسیار مشتاق بودن برای چیزی
I can’t wait to see you
بی صبرانه منتظر دیدنت هستم
choose
انتخاب کردن
I chose to study abroad for at least 2 years .
من برای حداقل 2 سال تحصیل در خارج از کشور را انتخاب کردم.
decide
تصمیم گرفتن
They decided to call off wedding , due to corona virous
آنها تصمیم گرفتند عروسی را به دلیل ویروس کرونا لغو کنند
deserve
سزاوار بودن
Alice deserves to get the job. She is a very strong candidate.
آلیس سزاوار بدست آوردن کار است او یک نامزد بسیار قوی است.
expect
انتظار داشتن
We were expecting to get our report card on July 1st
ما انتظار داشتیم کارنامه خود را در 1 جولای دریافت کنیم
happen
اتفاق افتادن
It would happen to rain just as we were about to leave for the beach.
درست زمانی که می خواستیم به سمت ساحل حرکت کنیم، باران می بارید.
hesitate
توقف کردن یا تعلل کردن
don’t hesitate to ask a stuff member if you need any thing
دریغ نکنید که اگر چیزی نیاز دارید از یکی از اعضا بپرسید
learn
یادگرفتن
I wished I had learnt to play violin when I was a teenager
ای کاش در نوجوانی نواختن ویولن را یاد می گرفتم
plan
برنامه ریزی کردن
we are planning to have a big celebration for our wedding anniversary
ما قصد داریم برای سالگرد ازدواجمان یک جشن بزرگ برگزار کنیم
pretend
تظاهر کردن
I used to pretend to be sick to run away from school exams .
برای فرار از امتحانات مدرسه وانمود می کردم که مریض هستم.
promise
قول دادن
She promised to helped me with my English lessons
او قول داد که در درس های انگلیسی به من کمک کند
refuse
رد کردن
my neighbor refused to turn down the music , so I had to call the police
همسایه ام حاضر نشد موسیقی را کم کند، بنابراین مجبور شدم با پلیس تماس بگیرم
threaten
تهدید کردن
my teacher threatened me to call my parents and tell them what I did
معلمم مرا تهدید کرد که به پدر و مادرم زنگ بزنم و بگویم چه کار کردم
want
خواستن
the police want to interview anyone who witnessed the crime
پلیس می خواهد با هر کسی که شاهد جنایت بوده است مصاحبه کند
would like
خواستن و تمایل داشتن
I would like to have a cup off coffee .
من دوست دارم یک فنجان قهوه بخورم.