be worth

ارزش داشتن

my house is worth about 100 dollar

خانه من حدود 100 دلار ارزش دارد


borrow

قرض گرفتن

He had to ‘borrow‘ some money from his friend to pay for the car repair.

او مجبور شد مقداری پول از دوستش قرض بگیرد تا هزینه تعمیر ماشین را بپردازد.


can’t afford

از پس هزینه برنیامدن

I ‘can’t afford’ to go on vacation this year due to the high cost of living

من امسال به دلیل هزینه های بالای زندگی “نمی توانم” به تعطیلات بروم

 


charge

پول گرفتن

they charged me 120$ for a hair cut

برای کوتاه کردن مو 120 دلار از من گرفتند


cost

هزینه یا هزینه داشتن

The cost of living in the city is too high.

هزینه زندگی در شهر خیلی بالاست.


earn

پول بدست آوردن

She can earn a good salary working as a software engineer.

او می تواند با کار به عنوان مهندس نرم افزار حقوق خوبی دریافت کند.


inherit

به ارث بردن

She will ‘inherit’ a large sum of money from her grandparents. 

او مقدار زیادی پول را از پدربزرگ و مادربزرگش به ارث خواهد برد.


invest

سرمایه گزاری کردن

Many people choose to invest their money in the stock market to potentially earn a higher return

بسیاری از مردم ترجیح می دهند پول خود را در بازار سهام سرمایه گذاری کنند تا به طور بالقوه بازدهی بالاتری کسب کنند


lend

پول قرض دادن

I don’t like to lend money to my family because it always ends up causing problems.

من دوست ندارم به خانواده ام پول قرض بدهم زیرا همیشه باعث ایجاد مشکل می شود.


owe

مدیون کسی بودن بدهی داشتن

I never get into debt. I hate owing people money

من هرگز بدهکار نمی شوم. من از بدهی به مردم متنفرم


raise

پول جمع کردن

The nonprofit organization held a charity auction to raise money for cancer research.

این سازمان غیرانتفاعی یک حراج خیریه برای جمع آوری پول برای تحقیقات سرطان برگزار کرد.


save

پول جمع کردن

waste

پول هدر دادن

don’t waste money on things you don’t need, save it for something important.

پول را برای چیزهایی که نیاز ندارید هدر ندهید، آن را برای چیز مهمی پس انداز کنید.


pay

پرداخت کردن

Our boss paid for the last night dinner

رئیس ما هزینه شام ​​شب گذشته را پرداخت کرد

 


spend

خرج کردن

She always spends a lot of money on electronics.

او همیشه پول زیادی را برای وسایل الکترونیکی خرج می کند.


loan

وام

If you cannot afford to pay for college upfront, you may need to take out a loan to cover the costs.

اگر توانایی پرداخت هزینه های کالج را ندارید، ممکن است نیاز به گرفتن وام برای پوشش هزینه ها داشته باشید.


insurance

بیمه

Having insurance can give you peace of mind in case of unexpected events such as accidents or health issues.

داشتن بیمه می تواند در صورت بروز حوادث غیرمنتظره مانند حوادث یا مشکلات سلامتی به شما آرامش دهد.

نکته: فعل این کلمه insure میباشد

مثال:
“I insured myself”

من خودم بیمه کردم.


bill

قبض

I received a bill for my monthly subscription to the internet service.

من یک صورتحساب برای اشتراک ماهانه خود در سرویس اینترنت دریافت کردم.


mortgage

salary

حقوق

John’s salary was increased by 10% after his impressive performance in the last quarter.

حقوق جان پس از عملکرد چشمگیر او در سه ماهه آخر 10 درصد افزایش یافت.

tax

مالیات

The deadline to file your income tax return is fast approaching.

کاری از: پریان علی عسگری 

آکادمی زبان انگلیسی محمدرضا توسلی