stuck in sth = گیر افتادن در چیزی
🔹 We were stuck in traffic for hours.
ما ساعتها در ترافیک گیر کرده بودیم.
directly = مستقیماً / بلافاصله
🔹 She went directly home after work.
او بعد از کار مستقیماً به خانه رفت.
ever since = از آن زمان تا حالا
🔹 I met her in 2015 and we’ve been friends ever since.
من او را در سال ۲۰۱۵ ملاقات کردم و از آن زمان تا حالا دوست بودهایم.
endure = تحمل کردن / تاب آوردن
🔹 They had to endure many hardships during the war.
آنها مجبور بودند سختیهای زیادی را در جنگ تحمل کنند.
severe = شدید / سخت
🔹 The area suffered severe damage after the storm.
آن منطقه پس از طوفان آسیب شدیدی دید.
inch = ذرهذره حرکت کردن
🔹 The car inched forward in the heavy traffic.
ماشین در ترافیک سنگین ذرهذره جلو میرفت.
delicate = ظریف / حساس / شکننده
🔹 Be careful, this glass is very delicate.
مراقب باش، این لیوان خیلی ظریف است.
tip of sth = نوکِ چیزی
🔹 There’s snow on the tip of the mountain.
در نوک کوه برف وجود دارد.
make a speedy recovery = سریع بهبود یافتن
🔹 I hope you make a speedy recovery after your illness.
امیدوارم بعد از بیماریات سریع خوب شوی.
mysteriously = بهطور مرموز
🔹 The keys disappeared mysteriously from the table.
کلیدها بهطور مرموزی از روی میز ناپدید شدند.
remaining = باقیمانده
🔹 Please use the remaining time to review your answers.
لطفاً از زمان باقیمانده برای مرور پاسخهایت استفاده کن.
tale = داستان / افسانه
🔹 My grandfather told us a tale about a brave soldier.
پدربزرگم برایمان داستانی درباره یک سرباز شجاع تعریف کرد.
upper = بالایی / قسمت بالایی
🔹 He injured his upper leg during the match.
او در جریان مسابقه قسمت بالای پایش را زخمی کرد.
swamp = باتلاق
🔹 The car got stuck in the swamp after the rain.
ماشین بعد از باران در باتلاق گیر کرد.
deadly = مرگبار / کشنده
🔹 The virus turned out to be deadly.
مشخص شد ویروس کشنده است.
accidentally = بهطور تصادفی
🔹 I accidentally dropped my phone.
بهطور تصادفی گوشیم را انداختم.
stumble = لغزیدن / پای کسی به چیزی گیر کردن
🔹 He stumbled on a rock and fell down.
او پایش به سنگی گیر کرد و زمین افتاد.
panic = وحشتزده شدن
🔹 Try not to panic during the emergency.
سعی کن در شرایط اضطراری وحشت نکنی.
gallop = تاختن (اسب)
🔹 The horse galloped across the field.
اسب در سراسر مزرعه تاخت.
be stranded = گیر افتادن (بدون راه خروج)
🔹 We were stranded at the airport because of the storm.
به خاطر طوفان در فرودگاه گیر افتادیم.
stay put = همانجا ماندن / حرکت نکردن
🔹 The police told everyone to stay put until help arrived.
پلیس به همه گفت همانجا بمانند تا کمک برسد.
take a chance on sth = روی چیزی ریسک کردن
🔹 I decided to take a chance on starting my own business.
تصمیم گرفتم روی راهاندازی کسبوکار خودم ریسک کنم.
starve = از گرسنگی مردن / بسیار گرسنه بودن
🔹 Without food, they would have starved in the desert.
بدون غذا، آنها در بیابان از گرسنگی میمردند.
spot = تشخیص دادن / دیدن
🔹 She quickly spotted her friend in the crowd.
او سریع دوستش را در میان جمعیت دید.