make all the differences to something

تغییر زیاد و مثبت ایجاد کردن روی چیزی

Putting up some new wallpaper has made all the differences to the place. .

زدن کاغذ دیواری های جدید تغییرات مثبتی روی فضا ایجاد کرد


work/ go/ run like a magic

نتیجه خوبی داشتن

Having a private teacher can usually work like a magic for IELTS exam.

داشتن یک مدرس آیلتس اغلب اوقات میتواند نتیجه بسیار خوبی داشته باشد


go from strength to strength

بهترشدن

 For several years,  our business went from strength to strength.

برای چندین سال تجارت ما مدام بهتر و بهتر میشد


do a trick

حل کردن یک مشکل یا به نتیجه دلخواه رسیدن

adding pepper to this salad can do the trick

اضافه کردن فلفل به سالاد میتواند مزه دلخواه ایجاد کند


sth is the be-all-and-end-all

یک چیزی که بسیار باارزش است

He thought that  his cars were the be-all and end-all of life.

او فکر می‌کرد که اتومبیل‌هایش همه چیز زندگی او هستند


a blessing in disguise

اتفاق بد با نتیجه خوب

Losing that job was a blessing in disguise really.

از دست دادن آن کار گرچه منفی به نظر میرسید اما نتیجه خوبی داشت


to be victim of their /its own success

موفقی که به ضرر تمام میشود

The school has become a victim of its own success , as parents with children who have special needs  now actively seek it out.

 

مدرسه قربانی موفقیت خود شده است، زیرا والدین دارای فرزندانی که نیازهای ویژه دارند اکنون فعالانه به دنبال آن هستند.


someone doesn’t have the ghost of a chance

اصلا شانس نداشتن

This team doesn’t have a ghost of chance of winning.

این تیم اصلا شانسی برای برد ندارد


someone/ something gives up the ghost

ادامه کار ندادن

 Unfortunately, my car’s just given up the ghost.

متأسفانه، ماشین من به تازگی کار نمیکند


to leave a mark on sth

اثر منفی برجای گزاشتن

The experience had left its  mark on her life .

این تجربه اثر خود را در زندگی او گذاشته بود.


hit the big time

یکدفعه معروف شدن

The 26-year-old artist hopes to hit the big time in New York.

این هنرمند 26 ساله امیدوار است که در نیویورک معروف شود

 

 

کاری از: پریان علی عسگری 

آکادمی زبا انگلیسی محمدرضا توسلی