go one better

کاری بهتر انجام دادن

I gave her a card, but my brother went one better and bought her a present.

من به او کارت دادم ولی ولی برادرم کار بهتری انجام داد و به او هدیه داد


against our better judgement

برخلاف میل باطنی

I decided to lend him money, against my better judgement

بر خلاف میل باطنی م تصمیم گرفتم به او پول قرض بدهم


stand her in good stead

مفید بودن / به کار آمدن

My years of teaching stood me in good stead

تجربه من بسیار به کارم آمد


think better off

تجدید نظر کردن

He considered quitting college but thought better of it.
او میخواست دانشگاه را ترک کند اما سپس تجدید نظر کرد

second best

اولویت دوم

He won’t settle for second best.
او به دومین شدن رضایت نمی دهد.

get the best of both worlds

منفعت دو جانبه بردن

She works in the city and lives in the country, so she gets the best of both worlds.

او در شهر کار می کند و در کشور زندگی می کند، بنابراین بهترین های هر دو جانب را می گیرد.


for the best

چیزی که خیر است

Ending a relationships is always hard but in this case it’s for the best .

پایان دادن به یک رابطه همیشه سخت است، اما در این مورد خیراست.


make the best of a bad job

نیمه پر لیوان را دیدن

I decided to make the best of a bad job, and rented the car even though it was far from perfect

تصمیم گرفتم نیمه پر لیوان ببینم، و ماشین را اجاره کردم، با وجود اینکه کاملاً کامل نبود


be on your best behavior

به بهترین شکل رفتار کردن

I’d just met his parents for the first time so I was on my best behavior.

من تازه برای اولین بار با والدینش ملاقات کرده بودم، بنابراین بهترین شکل رفتار را کردم .


in a bad way

در شرایط بدی بودن

I was visiting Miss M from next door, and she’s in a bad way: arrested twice this afternoon.

من از همسایگی به ملاقات خانم M می رفتم، و او در وضعیت بدی قرار داشت: امروز بعدازظهر دو بار دستگیر شد.


gone from bad to worse

از بد بدتر شدن

The company has been struggling for years, and things have recently gone from bad to worse.

این شرکت سال‌هاست که با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کند و اخیراً اوضاع بدتر شده است.


given it up as a bad job

نا امید شدن

I tried my best to persuade him, but in the end I gave it up as a bad job.

من تمام تلاش خود را بکار گرفتم ولی درنهایت نا امید شدم


if the worst comes to the worst

در بدترین شرایط

If the worst comes to the worst I guess I can always ring Jean.

اگر بدترین اتفاق بیفتد، حدس می‌زنم همیشه می‌توانم به جان زنگ بزنم.

 

 

کاری از: پریان علی عسگری 

آکادمی زبان انگلیسی محمدرضا توسلی