🗣️ اصطلاحات و عبارت‌های محاوره‌ای

Short of (something)
👉 We’re short of milk, can you buy some?
⏳ «ما کمبود شیر داریم، می‌تونی یه مقدار بخری؟»
➤ یعنی «کمبود داشتن از چیزی»، «نداشتن کافی».

Go off to do something
👉 He went off to study in another city.
⏳ «او رفت تا در شهر دیگری درس بخواند.»
➤ یعنی «رفتن برای انجام کاری».

At any minute
👉 The bus should arrive at any minute.
⏳ «اتوبوس هر لحظه ممکنه برسه.»
➤ یعنی «در هر لحظه»، «به زودی».

Give somebody a lift
👉 Can you give me a lift to the station?
⏳ «می‌تونی منو تا ایستگاه برسونی؟»
➤ یعنی «کسی را با ماشین جابه‌جا کردن».

Up to something
👉 He looks suspicious, I think he’s up to something.
⏳ «ظاهراً مشکوک است، فکر کنم کار مشکوکی در حال انجامه.»
➤ یعنی «در حال انجام کاری بودن (معمولاً پنهانی یا مشکوک)».

Stick
👉 She stuck a note on the fridge.
⏳ «او یک یادداشت روی یخچال چسباند.»
➤ معنی اصلی: «چسباندن»، «قرار دادن»، همچنین در اصطلاحات معنی «ماندن سر جایی» هم می‌دهد.

I bet that
👉 I bet that he will win the race.
⏳ «قول می‌دم که او مسابقه را برنده شود.»
➤ یعنی «من شرط می‌بندم که»، «مطمئنم که».

It’s not like you
👉 Being late is not like you.
⏳ «دیر رسیدن به تو نمیاد.»
➤ یعنی «این رفتار با تو جور در نمی‌آید»، «متناسب با شخصیت تو نیست».

No doubt
👉 No doubt, this is the best cake I’ve ever eaten.
⏳ «بدون شک، این بهترین کیکی است که تاکنون خورده‌ام.»
➤ یعنی «بدون شک»، «قطعاً».

Make somebody/something do something
👉 The movie made me cry.
⏳ «فیلم باعث شد من گریه کنم.»
➤ یعنی «باعث شدن کسی کاری انجام دهد».

I mean
👉 I mean, it’s not that difficult.
⏳ «منظورم اینه که، اینقدر هم سخت نیست.»
➤ یعنی «منظورم اینه»، «یعنی».

Be up to somebody
👉 It’s up to you to decide.
⏳ «تصمیم با توست.»
➤ یعنی «بستگی داشتن به کسی»، «تصمیم یا مسئولیت کسی بودن».

Whether
👉 I don’t know whether he will come.
⏳ «نمی‌دانم آیا او خواهد آمد یا نه.»
➤ یعنی «آیا»، برای بیان دو حالت ممکن.

Disaster
👉 The storm was a complete disaster.
⏳ «طوفان یک فاجعه کامل بود.»
➤ یعنی «فاجعه»، «حادثه شدید».

Turn up
👉 He didn’t turn up at the party.
⏳ «او به مهمانی نیامد.»
➤ یعنی «ظاهر شدن»، «حضور پیدا کردن».

Reckon
👉 I reckon it will rain tomorrow.
⏳ «فکر می‌کنم فردا باران بیاد.»
➤ یعنی «فکر کردن»، «حدس زدن».

Be bound to do / be something
👉 You’re bound to succeed if you work hard.
⏳ «اگر سخت کار کنی، حتماً موفق خواهی شد.»
➤ یعنی «مطمئناً انجام دادن چیزی»، «لازم‌الاجرا بودن».

To go
👉 I have three coffees to go.
⏳ «سه قهوه برای بردن دارم.»
➤ یعنی «برای بردن»، «Takeaway».

Mess
👉 The room is such a mess!
⏳ «اتاق خیلی نامرتب است!»
➤ یعنی «بی‌نظمی»، «درهم و برهم بودن».

You never know
👉 You should apply; you never know what might happen.
⏳ «باید درخواست بدی؛ هیچ‌وقت نمی‌دونی چه اتفاقی میفته.»
➤ یعنی «هیچ‌وقت نمی‌دونی»، «ممکنه اتفاق غیرمنتظره‌ای رخ بده».