Peter Judd joined the army when he was eighteen, and for several months he was taught how to be a good soldier.
پیتر جاد در هجده سالگی به ارتش پیوست و چند ماه به او یاد دادند که چگونه یک سرباز خوب باشد.
He did quite well in ‘anything except shootings. One day he and his friends were practicing their shooting, and all of them were doing quite well except Peter.
او در هر کاری به جز تیراندازی خوب عمل کرد. یک روز او و دوستانش تیراندازی خود را تمرین می کردند و همه آنها به جز پیتر خوب کار می کردند.
After he had shot at the target nine times and had not hit it once, the officer who was trying to teach the young soldiers to shoot said, ‘You’re quite hopeless, Peter!
پس از اینکه او 9 بار به هدف شلیک کرد و یک بار هم به آن اصابت نکرد، افسری که سعی داشت به سربازان جوان تیراندازی را آموزش دهد، گفت: “تو کاملاً ناامید هستی، پیتر!
.Don’t waste your last bullet too! Go behind that wall and shoot yourself with it! ‘Peter felt ashamed.
آخرین گلوله ات را هم هدر نده! برو پشت آن دیوار و با آن به خودت شلیک کن!پیتر احساس شرمندگی کرد.
He went behind the wall, and a few seconds later the officer and the other young soldiers heard the sound of a shot.
او پشت دیوار رفت و چند ثانیه بعد افسر و دیگر سربازان جوان صدای شلیک گلوله را شنیدند.
‘Oh my god!’ the officer said. ‘Has that silly man really shot himself?’
“خدای من!” افسر گفت آیا آن مرد احمق واقعاً به خود شلیک کرده است؟
He ran behind the wall anxiously, but Peter was all right.
او با نگرانی پشت دیوار دوید، اما پیتر خوب بود.
‘I’m sorry. sir.’ he said. ‘But I missed again.’
‘متاسفم. آقا. او گفت. اما من دوباره از دست دادم.
کلمات مهم
army
/ˈɑːrmi/
ارتش
دapoleon’s army advanced toward Moscow
قشون ناپلئون به سوی مسکو پیش رفت.
silly
/ˈsɪli/
I admit I was a bit silly when I was young, but I’ve become much wiser.
اعتراف میکنم وقتی که جوان بودم یک ذره احمق بودم اما خیلی عاقل تر شدم
waste
/ˈweɪst/
هدر دادن
He wasted the chance to go to college.
او شانس رفتن به دانشگاه را هدر داد.
Anxious
/ˈæŋkʃəs/
دلواپس
I’m always anxious before an interview.
من همیشه قبل ازینکه مصاحبه شروع بشه اضطراب دارم
bullet
/ˈbʊlət/
گلوله
he bullets lodged in the wall behind him.
گلوله در دیوار پشت سرش جای گرفته بود.
نکته گرامری
توضیحاتی درباره قید
بهترین توضیحی که میتوان درباره قید داد این است که قید صفت و مخصوصا فعل را توصیف میکند.
به مثال های زیر توجه کنید:
The cute cat runs quickly.
گربه بامزه، به سرعت میدود.
همانطور که اشاره شد، قیدها میتوانند علاوه بر فعل، اجزاء دیگر جمله را نیز توصیف کنند. در مثالهای زیر، از قید برای توصیف صفت استفاده شده است.
The extremely cute cat runs quickly.
سگ فوقالعاده بامزه به سرعت میدود.
(قید «extremely» صفت «cute» را توصیف میکند.)