English Collocations in use
nuclear family
این واژه برای خانواده درجه یک یعنی پدر مادر و فرزندان میباشد.
extended family
این واژه به افراد بیشتری اشاره دارد و شامل پدر بزرگ مادر بزرگ خاله عمه عمو دایی و فرزندانشان میباشد.
close relative/ close family/immediate family/blood relative
برای اشاره به افراد خانواده که به شما نزدیک ترین هستند مثل پدر مادر خواهر و یا برادر این ساختار ها برای شما بسیار مناسب است.
distant relatives
برعکس واژه بالا این ساختار به افرادی که نسبت دورتری با شما دارند اشاره میکند. برای مثال:
If I want to talk about my distant family, I can say I do love my second cousin although he is my distant relative.
اگر بخواهم در مورد خانواده دورم صحبت کنم، می توانم بگویم که پسر عموی دومم را دوست دارم، اگرچه او از بستگان دور من است.
نکته :به این عبارات دقت کنید:
second cousin / distant cousin
این عبارات برای فرزند دختر عمو پسر خاله و درکل cousin مادر یا پدر شما استفاده میشود.
close-knit family
خانواده منسجم و همبسته
respectable family
خانواده محترم
مثال
Henry came from a respectable family, so Ella’s parents felt happy about the marriage.
dysfunctional family
خانواده نا سالم و یا از هم پاشیده
You can’t expect a great upbringing from a dysfunctional family.
از یک خانواده از هم پاشیده نمی توان انتظار تربیت عالی داشت
Late husband/wife
همسر قبلی که فوت شده است.
I always feel lonely after my late husband’s death
بعد از مرگ همسرم همیشه احساس تنهایی میکنم.
Estrange husband/wife
به زن و یا شوهری که به دیل اختلافات زیاد در دوخانه جدا از هم زندگی میکنند.
Trial separation
در این نوع جدایی بدون گرفتن طلاق رسمی زن و شوهر اقدام به جدا زندگی کردن میکنند.
bitter/acrimonious divorce
طلاق تلخی و یا تلاقی پر از دعوا و ناراحتی
ex-husband \ex-wife
همسر سابق
broken home
برای فرزندانی که والدین آن ها از هم جدا شده اند و عملا خانه ای نا آرام دارند استفاده میشود.
stable house
برای فرزندانی که در خانه هایی پر از عشق با والدینی که در نهایت صلح با هم زندگی میکنند استفاده میشود.
deprived home
خانه هایی در آن ها عملا فقر و کمبود امکانات وجود دارد.
confirmed bachelor
مجردی که علاقه ای به ازدواج ندارد
start a family
تشکیل دادن زندگی
دقت کنید که به جای این کلمه نمیتوانید از begin a family استتفاده کنید.
have children
فرزند داشتن
نکته : به جای فعل have نمیتوانید از get استفاده کنید
expecting a baby
باردار بودن
the baby is due
وقتی میخواهید اشاره کنید که بجه چ زمانی به دنیا می آیند از این عبارت استفاده میکنیم.
the baby is due next week.
بچه هفته آینده بدنیا خواهد آمد.
single parent/mother
به والدی که فرزند پس از طلاق کنار او زندگی میکند
raise / bring up children
بزرگ کردن فرزند
.As a single parent, I must tell you bringing up a child is really difficult
به عنوان یک تک والد باید بهت بکم که بزرگ کردن یک بچه بسیار دشوار است.
Apply for custody of
درخواست حضانت
After my bitter divorce I applied for custody of my son.
بعد از طلاق تلخم برای حضانت پسرم درخواست دادم.
Give/ grant custody
دادن حضانت
The father gave custody of his daughter to his ex-wife.
پدر حضانت دخترش را به همسر سابقش سپرد.
provide for your family
تامین کردن خانواده
my father has passed away many years ago and from then on I’m providing for my family.
پدرم سال ها پیش فوت کرده است و از آن به بعد زندگی خانواده ام را تامین می کنم.
set up home
شروع زندگی مستقل در خانه شخصی خود
We live with my mom now, but we’ll set up home on our own soon.
کاری از : پریان علی عسگری
برگررفته شده از: کتاب Collocation in Use
آکادمی زبان محمدرضا توسلی