get out of sth
خلاص شدن از چیزی
It’s such a cold day. I wish I could get out Of the bike ride Jack’s planned
خیلی روز سردی است ای کاش می توانستم از دوچرخه سواری که جک برنامه ریزی کرده بود خلاص شوم
mix up
اشتباه گرفتن و قاطی کردن
I have identical twins, Flora and Florence, in my class – I always mix them up
من در کلاسم دوقلوهای همسان فلورا و فلورانس دارم – همیشه آنها را با هم اشتباه میگیرم
mix-up
اشتباه
muddle up
قاطی کردن
I muddle them up too. It doesn’t help that their names are so similar
من هم آنها را با هم قاطی میکنم. کمکی نمی کند که نام آنها اینقدر شبیه باشد
revolve around
خود را برتر دانستن حول محور چیزی چرخیدن
She thinks the whole world revolves around her and her insignificant problems
او فکر می کند که تمام دنیا حول او و مشکلات بی اهمیتش می چرخد
run up against
تجربه کردن
We’ve been running up against quite a lot Of problems here recently.
ما اخیراً در اینجا در حال تجربه مشکلات بسیار زیادی هستیم
crop up
سر در آوردن و یا پدیدار شدن
As soon as We deal with one problem, another immediately crops up
به محض اینکه با یک مشکل برخورد می کنیم، مشکل دیگری بلافاصله ظاهر می شود
bank on
حساب کردن روی چیزی
turn out
از آب درآمدن
I now feel I can’t bank on things turning Out well in the end
اکنون احساس میکنم که نمیتوانم روی چیزهایی که در نهایت خوب از آب درمیآیند، حساب کنم
rise above
از پس چیزی برآمدن
Cara did her best to rise above the shocking news.
کارا تمام تلاشش را کرد تا از پس اخبار تکان دهنده برآید
back off
عقب کشیدن
Just back off and let others handle things
لطفا عقب بکش و بگزار دیگران همه چیز را مدیریت کنند
caught up
شرکت کرن
Some people Caught up last week in a revolution on the Caribbean island
برخی افراد هفته گذشته درگیر انقلابی در جزیره کارائیب شدند
hot up
مهیج شدن داغ شدن
. The situation first hotted up when rebels seized the Presidential Palace.
. اوضاع برای اولین بار زمانی که شورشیان کاخ ریاست جمهوری را تصرف کردند داغ شد.
calm down
ارام شدن
We waited inside until things calmed down
داخل منتظر ماندیم تا اوضاع آرام شود