go for sth

تلاش کردن برای بدست آوردن چیزی

I think you should go for it


root for

طرفداری کردن از

We’ll all be rooting for you

ما از تو حمایت خواهیم کرد


ask for

درخواست کردن

We couldn’t ask for a better babysitter

ما نمیتوانستیم برای یک پرستار بچه بهتر درخواست کنیم


live for

برای جیزی زندگی کردن

She just lives for our kids and they just adore her

او برای فرزندان ما زندگی میکند و آن ها نیز او را پرستش میکنند


send for

خبر کردن

She sent for a plumber and got it fixed

او برای یک لوله کش را خبر کرد  و آن را تعمیر کرد


call for

دنبال کسی رفتن

I was calling for her on the way there, but in the end we stayed at home

داشتم به دنبال او میررفتم ، اما در نهایت در خانه ماندیم

 


stand for

مخفف چیزی بودن

I think it stands for ‘restaurant’

فکر کنم این مخفف کلمه رستوران است


die for

کشته مرده چیزی بودن

You must be dying for something to eat

تو حتما خیلی دلت میخواهد که چیزی نوش جان کنی


could do with sth/sb

به چیزی خلی شدید نیاز داشتن

I could do with a cup of tea.

من خیلی به یک لیوان قهوه نیاز دارم


deal with sth

مربوط بودن یا راجع به چیزی بودن

His latest book deals with the civil war of 1984-1989.

کتاب آخر او راجع به جنگ داخلی در سال های 1984و 1989 میباشد


go with

خوب ست شدن یا به هم آمدن

That shirt goes really well with your blue jacket.

آن تی شرت با ژاکت آبی رنگت به خوبی ست میشود


put up with

کنار آمدن

l don’t know how she puts up with his bad temper.

من نمیدانم او چطور با اخلاق بد او کنار می آید


catch up

ملاقات کردن با کسی

I hope to catch up with Freda when l’m in Berlin.l haven’t seen her for years.

امیدوارم وقتی در برلین هستم بتوانم فرد را ببنم من خیلی وقت است او را ندیدم


 

 

کاری از: پریان علی عسگری 

آکادمی زبان انگلیسی محمدرضا توسلی