at her fingertips

دم دست – در دسترس

He has all the latest statistics at his fingertips .
او همه اطلاعات تازه را در دسترس دارد

keep your fingers crossed

آرزوی موفقیت کردن

We’re keeping our fingers crossed that he’ll be healthy again very soon.

ما آرزو میکنیم که او هرچه سریع تر خوب شود


put your finger on sth ‘

با دقت نشان دادن یا مشخص کردن یا توضیح دادن

There’s something odd about him, but I can’t quite put my fingers on it.
یه چیز عجیبی درباره او وجود دارد ولی دقیق نمیتونم توضیح بدهم

lift a finger

دست به سیاه و سفید نزدن

He just watches TV and never lifts a fingers to help with the dishes .
او فقط تلوزیون نگاه میکند و اصلا دست به سیاه و سفید نمیزند و در شستن ظرف ها کمک نمیکند

to have green fingers

در کارهای باغبانی خوب بودن

You don’t need green fingers to fill your home with lush leaves. 

برای پر کردن خانه خود با برگ های شاداب نیازی نیست حتما در کارهای های باغبانی عالی باشید


to give the thumbs up

قبول کردن یا رای مثبت دادن

A big US oil company has given the thumbs up to the president’s energy plan.
یک شرکت بزرگ نفتی ایالات متحده طرح انرژی رئیس جمهور را تایید کرده است.

to give thumbs-down

قبول نکردن یا رای منفی دادن

We applied for a loan, but the bank gave us the thumbs down.
ما برای گرفتن وام تقاضا دادیم ولی آن ها رد کردند

to give a free hand

دست کسی را باز گزاشتن

The producer was given a free rein with the script.

تهیه کننده در نوشتن فیلمنامه اختیار آزاد داشت.


to get out of hand

غیر قابل کنترل

It was the end of term and the children were getting a little out of hand.
در انتهای ترم بچه ها داشتن غیر قابل کنترل میشدند

to change hand

صاحب چیزی عوض شدن

That Italian restaurant is nowhere near as good since it changed hands.

آن رستوران ایتالیایی از زمانی که صاحبش عوض شده به این خوبی نیست.


to have your hands full

بسیار شلوغ بودن

I’d love to help but I’ve got my hands full organizing the school play.
من دوست دارم کمک کنم، اما من برای سازماندهی نمایش مدرسه بسیار مشغولم

try your hand at sth

چیزی را برای اولین بار امتحان کردن

He decided to try his hand at knitting and discovered he was good at it.

او تصمیم گرفت  را در بافندگی را برای اولین بار امتحان کند و متوجه شد که در آن مهارت دارد.


to give sb a hand

به کسی کمک کردن

Could you give me a hand with these suitcase ?
میشه در حمل کردن این چمدان به من کمک کنی

to wash your hands of sth

از کاری دست کشیدن یا دست شستن

She couldn’t wait to wash her hands of the whole project.

او نمیتوانست از کل پروژه دست بکشد


turn his hand to

تقبل کردن کاری جدید

Stella’s very talented – she could turn her hand to anything.

استلا بسیار با استعداد است – او می تواند هر کار جدیدی را تقبل کند


to have your finger burnt

پشت دست خود را داغ کردن

She’d invested extensively in stocks and got her fingers burned when the market collapsed.

او سرمایه گذاری زیادی در سهام انجام داده بود و وقتی بازار سقوط کرد پشت دست خود را داغ کرد


rule of thumb

حساب سر انگشتی

As a general rule of thumb, children this age should not spend more than one hour on homework.

به عنوان یک قاعده کلی، کودکان در این سن نباید بیش از یک ساعت برای تکالیف خود وقت بگذارند.

 

کاری از: پریان علی عسگری 

آکادمی زبان انگلیسی محمدرضا توسلی