at her fingertips
دم دست – در دسترس
keep your fingers crossed
آرزوی موفقیت کردن
We’re keeping our fingers crossed that he’ll be healthy again very soon.
ما آرزو میکنیم که او هرچه سریع تر خوب شود
put your finger on sth ‘
با دقت نشان دادن یا مشخص کردن یا توضیح دادن
lift a finger
دست به سیاه و سفید نزدن
to have green fingers
در کارهای باغبانی خوب بودن
You don’t need green fingers to fill your home with lush leaves.
برای پر کردن خانه خود با برگ های شاداب نیازی نیست حتما در کارهای های باغبانی عالی باشید
to give the thumbs up
قبول کردن یا رای مثبت دادن
to give thumbs-down
قبول نکردن یا رای منفی دادن
to give a free hand
دست کسی را باز گزاشتن
The producer was given a free rein with the script.
تهیه کننده در نوشتن فیلمنامه اختیار آزاد داشت.
to get out of hand
غیر قابل کنترل
to change hand
صاحب چیزی عوض شدن
That Italian restaurant is nowhere near as good since it changed hands.
آن رستوران ایتالیایی از زمانی که صاحبش عوض شده به این خوبی نیست.
to have your hands full
بسیار شلوغ بودن
try your hand at sth
چیزی را برای اولین بار امتحان کردن
He decided to try his hand at knitting and discovered he was good at it.
او تصمیم گرفت را در بافندگی را برای اولین بار امتحان کند و متوجه شد که در آن مهارت دارد.
to give sb a hand
به کسی کمک کردن
to wash your hands of sth
از کاری دست کشیدن یا دست شستن
She couldn’t wait to wash her hands of the whole project.
او نمیتوانست از کل پروژه دست بکشد
turn his hand to
تقبل کردن کاری جدید
Stella’s very talented – she could turn her hand to anything.
استلا بسیار با استعداد است – او می تواند هر کار جدیدی را تقبل کند
to have your finger burnt
پشت دست خود را داغ کردن
She’d invested extensively in stocks and got her fingers burned when the market collapsed.
او سرمایه گذاری زیادی در سهام انجام داده بود و وقتی بازار سقوط کرد پشت دست خود را داغ کرد
rule of thumb
حساب سر انگشتی
As a general rule of thumb, children this age should not spend more than one hour on homework.
به عنوان یک قاعده کلی، کودکان در این سن نباید بیش از یک ساعت برای تکالیف خود وقت بگذارند.