keep your head
خود را کنترل کردن
The most important thing is to keep your head and look to the future
مهمترین چیز این است که کنترل خود را حفظ کنید و به آینده نگاه کنید
lose your head
از دست دادن کنترل
He usually stays quite calm in meetings but this time he just lost his head.
او معمولا در جلسات کاملا آرام می ماند اما این بار کنترلش را از دست داد
laugh/scream your head off
بلند خندیدن یا داد زدن
I screamed my head off on the roller coaster.
من در ترن هوایی بسیار فریاد زدم
banging your head against brick wall
آب در هاون کوبیدن
I keep asking her not to park there but it’s like banging your head against a brick wall.
من مدام از او می خواهم که آنجا پارک نکند، اما انگار آب در هاون میکوبیدم
came to a head
به اوج رسیدن، بحرانی شدن
The situation finally came to a head when she failed to show up at school.
سرانجام وقتی او در مدرسه حاضر نشد، وضعیت به اوج رسید.
put ideas into someone’s head
فکری را در سر کسی انداختن
his warnings against wrongdoing put ideas into her head
هشدارهای او در برابر اعمال نادرست ایدههایی را در ذهن او ایجاد کرد
get your head around
متوجه شدن سردرآوردن
I just can’t get my head around these tax forms.
من فقط نمی توانم فرم های مالیاتی را متوجه شوم
off the top of your head
چیزی که به ذهنم میرسه اینه که, تا جاییکه الان به ذهنم میاد
Just off the top of my head, I’d say there were about 50.
turn heads
توجه دیگران را جلب کردن
you’re not beautiful enough to turn heads.
تو آنقدر زیبا نیستی که توجه جلب کنی
knock on the head
در نطفه خفه کردن
The closing of the airport knocked our holiday plans on the head.
بسته شدن فرودگاه برنامه های تعطیلات ما را در نطفه خفه کرد
keep sb’s head above water
به زور ادامه دادن
The business is in trouble, but we are just about keeping our heads above water.
کسب و کار در مشکل است، اما ما فقط می خواهیم به زور ادامه دهیم
bite sb’s head off
با عصبانیت حرف زدن با کسی ، به کسی تندی و تحکم کردن، تشر زدن
I only asked if I could help – there’s no need to bite my head off!
من فقط پرسیدم که آیا می توانم کمک کنم – نیازی به تشر نیست
keep your head down
خود را درگیر بحث نکردن/ سرت به کار خودت باشه
I kept my head down and pretended to be consuming the scraps left on my dish
سرم را پایین انداختم و وانمود کردم که دارم ضایعات باقی مانده روی ظرفم را مصرف می کنم