to be on sb’s back

گیر دادن به کسی

She’s on my back about those sales figures

او در مورد آن ارقام فروش به من پیله کرده


would be happy /pleased to see the back of sb or sth

از تمام شدن یا ندیدن کسی یا چیزی خوشحال شدن

. I was so badly behaved I was convinced she would be glad to see the back of me.

. من آنقدر بد رفتار کردم که متقاعد شدم که او از دیگر ندیدن من خوشحال خواهد شد.

 


could do sth with one hand/arm tied behind your back

در انجام کاری ماهر بودن/ انجام کاری ساده بودن

I’m so good at building model airplanes I could do it with one hand behind my back.

من در ساختن هواپیماهای مدل آنقدر مهارت دارم که می توانم آن را مثل آب خورد انجام دهم.


get/ put someone’s back up

کسی را اذیت کردن

he’s only trying to put your back up.

او فقط سعی می کندکه شما را اذیت کند

 


stab someone in the back

خنجر زدن از پشت به کسی

He had been lied to and stabbed in the back by people that he thought were his friends.

افرادی که فکر می کرد دوستانش هستند به او دروغ گفته بودند و از پشت به او خنجر زدند


do sth when someone’s back is turned

وقتی که کسی حواس کسی نیست کاری را انجام دادن

As soon as their boss’s back is turned, they stop working.


you scratch my back and I’ll scratch yours

تو به من کمک کن و من به شما

if you lend me money, I’ll help you with your homework you know I you scratch my back and I’ll scratch yours

اگر به من پول قرض بدهی من در انجام دادن تکالیف بهت کمک میکنم


to know a place/ sth/sb like back of your hand

مثل کف دست جایی رو شناختن

He knows the building like the back of his hand.

او ساختمان را مثل کف دست میشناسد


put the plan on a back burner

به تعویق انداختن برنامه

We’ve all had to put our plans on the back burner for a while.

همه ما مجبور بودیم که برنامه خود را به تعویق بیاندازیم


a place is is at/in the back of beyond

جای دور افتاده / جای پرت

He was born in a little village in the back of beyond.

او در یک روستا دورافتاده بدنیا آمد.


sth takes a back seat

اولویت های بعدی قرار گرفتن

This is about their future and parents have to take a back seat.

این مربوط به آینده آنها است و والدین در اولویت نیستند


sth comes through the back door

از راه غیر قانونی وارد شدن

The government would not allow anyone to sneak in by the back door and seize power by force.

دولت به کسی اجازه نمی دهد که از پشت در دزدکی وارد شود و قدرت را به زور به دست گیرد.


to bend over backwards

خیلی تلاش کردن

We bent over backwards to help him, and he never ever thanked us

ما هرکاری برای او انجام دادیم ولی او هیچ وقت تشکر نکرد


to leave without backward glance

بری پشت سرت هم نگاه نکنی

She left the city where she had lived all her life without a backward glance.

او شهری که در آن زندگی میکرد را ترک کرد و پشت سرش را هم نگاه  نکرد

 

 

کاری از: پریان علی عسگری

آکادمی زبان انگلیسی محمدرضا توسلی