wait about/around

منتظر بودن برای چیزی

 

If you can wait around for about an hour, we should be able to tell you your result

اگر بتوانید حدود یک ساعت صبر کنید، باید بتوانیم نتیجه را به شما بگوییم


laze about/around

استراحت کردن یا کار خاصی نکردن

For the first week Of our holiday we usually just laze about on the beach

در هفته اول تعطیلات معمولاً در ساحل استراحت  می کنیم

 


sit about/around (somewhere)

نشستن و کاری انجام ندادن

Please let me help you. I don’t like just sitting about all day.

لطفا اجازه دهید من به شما کمک کنم. من دوست ندارم تمام روز فقط بنشینم.


hang about/around/ round (somewhere) (informal)

دور و بر کسی پلکیدن یا ول گشتن

 

There are always a lot of rather suspicious-looking people hanging round outside that bar.

همیشه تعداد زیادی از افراد مشکوک بیرون آن بار گشت میزنند


mess sb about/ around (informal)

علاف کردن یللی تللی کردن

He’s been messing her around for ages and just won’t commit to the relationship.

او چندین سال است که او را علاف کرده و به این رابطه متعهد نیست.


lie about/around

دراز کشیدن و کاری نکردن

I hate the way she just lies around all day watching TV while I’m working.

من از این که او فقط دراز میکشد و تلوزیون میبیند درحالی که من مشغول کار کردن هستم متنفرم


mill around

را رفتن در اطرف جایی  پرسه زدن

Fans were milting about/around/round the hotel lobby hoping to See the film star and get her autograph

طرفداران به امید دیدن ستاره فیلم و گرفتن امضا از او در اطراف / اطراف / در اطراف لابی هتل می چرخیدند.


standing about /around

ایستادن و منتظر چیزی بودن

Photographers were standing chatting to each other

عکاس ها ایستاده بودند و با هم چت می کردند


stick around

همین اطرف بودن

Can you stick around this afternoon

میتونی امروز بعد از ظهر همین اطراف باشی


take sb around و show sb around

گرداندن و نشان دادن جاهای مختلف

I’ll take you around the office

من تو را در دفتر میگردانم

The boss has already shown me around

رئیس قبلاً همه جا را نشان داده

 

 

کاری از: پریان علی عسگری 

آکادمی زبان انگلیسی محمدرضا توسلی