firmly believe

کاملا اعتقاد داشتن

 

I firmly believe that women invented agriculture.

من کاملاً معتقدم که زنان کشاورزی را اختراع کردند.


share sb’s opinion on sth

یه اشتراک گزاری ایده و نظر

 

He was also unafraid to share his opinion

او همچنین نمی ترسید نظر خود را به اشتراک بگذارد


a great believer

بسیار معتقد بودن

 

I’m a great believer in luck and I find the harder I work, the more I have of it.

من به شانس خیلی معتقدم و هر چه سخت‌تر کار می‌کنم، بیشتر از آن بهره می‌برم.


popular belief

تصور یا باور عموم

 

Contrary to popular belief, elderly people are often anxious to look attractive.

برخلاف تصور عموم، افراد مسن اغلب مضطرب هستند که جذاب به نظر برسند.


have a reason to believe

دلیلی برای باور

 

I have reason to believe that the new product will be a success

دلیلی دارم که باور کنم محصول جدید موفقیت آمیز خواهد بود

 


we are poles apart

کاملا متقابل یا مخالف

 

We haven’t moved away from one another, because there’s a fraternal side, although we’re poles apart.

ما از یکدیگر دور نشده‌ایم، زیرا یک ارتباط برادرانه وجود دارد، اگرچه کاملا متقابل یا مخالف هم هستیم


it’s a matter of opinion

موضوع مربوط به سلیقه

 

the best ballplayer of all time is really a matter of opinion.

بهترین بازیکن تمام دوران واقعاً یک موضوع سلیقه ای  است.


difference of opinion

اختلاف نظر

 

There is a great difference of opinion on this question.

در مورد این سوال اختلاف نظر زیادی وجود دارد.


to have sneaking suspicious

شک داشتن

 

I have a sneaking suspicion that he will not be taken by surprise by my raising these matters

من شک دارم که با طرح این مسائل غافلگیر خواهد شد.

 


make assumption

حدس زدن

 

we made the assumption that he was able to pay

ما فرض کردیم که او قادر به پرداخت است

 


unshakeable belief

باور غیر قابل تغییر

 

I share their unshakeable belief that she is still alive.

من باور تزلزل ناپذیر آنها به اشتراک می گذارم که او هنوز زنده است.

 


set of believes

مجموعه ای از اعتقادات

 

She’s a dedicated environmentalist with a strong set of beliefs about the importance of sustainability.”.

او یک محیط بان متعهد با مجموعه ای قوی از اعتقادات در مورد اهمیت پایداری است


color your judgment

تاثیر گزاری روی

 

Don’t let your judgement be colored by personal feelings.
اجازه ندهید قضاوت شما تحت تاثیر احساسات شخصی قرار گیرد

evidence is based on

شواهد براساس …..

 

Based on the evidence, it is clear that the defendant is guilty of the crime

بر اساس شواهد و قرائن مشخص می شود که متهم در این جنایت مقصر است

 


attach importance

اهمیت زیادی دادن

 

People attach too much importance to economic forecasts.

مردم به پیش بینی های اقتصادی اهمیت زیادی می دهند.


trust your judgment

به قضاوت یا انتخاب کسی اعتقاد داشتن

 

I trust your judgement on which restaurant to choose for our dinner tonight

من به قضاوت شما در مورد اینکه کدام رستوران را برای شام امشب خود انتخاب کنیم اعتماد دارم


cast doubt on

شک و تردید داشتن

 

Witnesses have cast doubt on the accused’s innocence

شاهدان در بی گناهی متهم تردید کرده اند


opinions are divided

نظرات متفاوتی داشتن

 

To judge by first impressions, opinions are divided.

برای قضاوت بر اساس برداشت های اولیه، نظرات تقسیم می شوند.


have serious misgivings about

بسیار تردید داشتن

 

Many teachers expressed serious misgivings about the new tests.

بسیاری از معلمان نسبت به آزمون های جدید ابراز تردید جدی کردند.


considered opinion

نظر یا عقیده ای که قبلا در موردش زیاد فکر کردین

 

It’s my considered opinion that she was not guilty of the crime.

نظر من این است که او در این جنایت مقصر نبوده است.


to have doubt about

در مورد چیزی شک یا تردید داشتن

 

I have doubts about both plans

من در مورد هر دو طرح شک دارم

 


به اصلاحات زیر به طور ویژه توجه شود

 

give up hope

نا امید شدن

 

She has not given up hope of returning to competitive action in next month’s championship.

او امید خود را برای بازگشت به مسابقات قهرمانی ماه آینده از دست نداده است.

 


think hard

خوب فکر کن

 

The first thing to do is to think hard about whether it is really necessary.

اولین کاری که باید انجام دهید این است که در مورد اینکه آیا واقعا ضروری است یا خیر خوب فکر کنید.


hold the view/opinion

ایده ای داشتن یا نظری داشتن

 

They held the view that it was wrong to smack children.

آنها عقیده داشتند که زدن بچه ها اشتباه است.

 


to have strong opinion

نظر و ایده بسیار قوی یا محکم

 

I have a very strong opinion that he did not write that speech himself.

من نظر بسیار قوی دارم که او آن سخنرانی را خودش ننوشته است.

 

 

کاری از: پریان علی عسگری

آکادمی زبان انگلیسی محمدرضا توسلی