go into business
وارد بازار کسب و کار شدن
She’s decided to go into business as a freelance computer programmer
او تصمیم گرفت به عنوان یک برنامه نویس کامپیوتر آزاد وارد تجارت شود
make a loss
ضرر کردن
The company made a loss in the last quarter of the year.
این شرکت در سه ماهه آخر سال زیان دیده است.
make a profit
سود کردن
Businesses will now be allowed to make a profit by running these services.
اکنون کسبوکارها میتوانند با اجرای این خدمات سود کسب کنند.
go into partnership
شریک شدن
He has entered into a business partnership with his former boss.
او با رئیس سابق خود وارد یک شراکت تجاری شده است.
go bankrupt
ورشکست شدن
He went bankrupt after only a year in business.
او تنها پس از یک سال فعالیت تجاری ورشکست شد.
win a contract
بردن یک قرار داد
After a long negotiation process, the company was delighted to win the contract.”.
پس از یک فرآیند طولانی مذاکره، شرکت از برنده شدن این قرارداد خوشحال شد.”
business fold
تعطیل شدن یک تجارت
When the business folded in 1936, Mrs. Roosevelt converted the factory building into a residence for herself alone.
هنگامی که در سال 1936 تجارت شروع شد، خانم روزولت ساختمان کارخانه را به اقامتگاهی برای خودش تبدیل کرد.
stiff competition
رقابت سخت
There is stiff competition between the world’s great powers
رقابت سختی بین قدرت های بزرگ جهان وجود دارد
take on staff
پذیرفتن نیرو ( کارکنان)
Growing companies may be able to take on staff working from home without having to find office space for them
شرکتهای در حال رشد ممکن است بتوانند کارکنانی را که از خانه کار میکنند، بدون نیاز به یافتن فضای اداری برای آنها بپذیرند
sales figures
آمار و ارقام فروش
Sales figures for her novels tell part of the story
ارقام فروش رمان های او بخشی از داستان را بیان می کند
annual turnover
تراکنش سالیانه
Last year its annual turnover was up 40 per cent on the year before.
سال گذشته گردش مالی سالانه آن نسبت به سال قبل 40 درصد افزایش داشت.
run a business
راه اندازی یک بیزینس
Bill ran his business very well, and he made lots of money
بیل تجارت خود را به خوبی اداره می کرد و پول زیادی به دست می آورد
carry out market research
انجام تحقیقات بازاری
An extensive market research exercise asking for the views of users has been carried out.
یک تمرین تحقیقات بازار گسترده برای درخواست نظرات کاربران انجام شده است.
launching a product
راه اندازی یک محصول
We are launching a new product line in September.
ما در سپتامبر خط تولید جدیدی را راه اندازی می کنیم.
after-sales service
خدمات پس از فروش
They attempt to keep the car buyer as a long-term customer by offering after-sales service.
آنها سعی می کنند با ارائه خدمات پس از فروش، خریدار خودرو را به عنوان یک مشتری طولانی مدت نگه دارند.
float the company
عرضه کردن یک شرکت
He floated his firm on the stock market.
او شرکت خود را در بازار سهام عرضه کرد.
going public
عمومی شدن
The share price has nearly halved since the company went public.
قیمت سهام از زمانی که شرکت سهامی عام شد تقریباً نصف شده است.
cut throat competition
رقابت بیسابقه
We were in the midst of a hectic era of cutthroat competition.
. ما در بحبوحه یک دوره پرتلاطم رقابت بیسابقه بودی
to go out of business
از رونق افتاده
The store has gone out of business.
فروشگاه از کار افتاده است.
rival company
شرکت رقیب
The rival company were perfectly willing to construct the dock without asking for any extra dues.
شرکت رقیب کاملاً مایل بود که اسکله را بدون درخواست هزینه اضافی بسازد.
do a deal/ struck a deal
معامله کردن / معامله کردن
But the likelihood is that we would do a deal.
اما این احتمال وجود دارد که ما یک معامله انجام دهیم.
balance the budget
تعادل بودجه
The government may have to raise taxes to balance the budget.
ممکن است دولت مجبور شود برای متعادل کردن بودجه، مالیاتها را افزایش دهد.
کاری از: پریان علی عسگری
آکادمی زبان انگلیسی محمدرضا توسلی