color fades

محو شدن رنگ

The leaf color fades as spring progresses so that by the middle of summer they are a rich, deep green.

رنگ برگ ها با پیشروی بهار محو می شود به طوری که در اواسط تابستان سبز پررنگ می شوند.


pale blue

آبی رنگ

The sky was pale blue.

آسمان آبی کمرنگ بود.

 


bright colors

رنگ روشن

bright colors usually attract more attention in a painting

رنگ های روشن معمولا در یک نقاشی توجه بیشتری را به خود جلب می کنند


color goes well

رنگی به رنگ دیگر آمدن

black usually goes well with white , that can make an amazing mixture

رنگ مشکی معمولاً با رنگ سفید خوب ست میشود، که می‌تواند ترکیبی شگفت‌انگیز ایجاد کند


color clash

تضاد رنگی

I preferred the older ones, with their incongruous color clashes.

من قدیمی‌ها را با تضادهای رنگی نامتجانس ترجیح می‌دهم.

 


subdued color

رنگ ملایم

The color in the lobby is subdued.

رنگ در لابی ملایم است.


dark green

سبز تیره

It felt like being on a boat on a dark green ocean.
انگار سوار قایق روی اقیانوسی سبز تیره بود.

a touch of color

لکه رنگ

Put a touch of color into your face by using a light lip and cheek stain.

با استفاده از یک لکه روشن روی لب و گونه، رنگی را به صورت خود بدهید


grow dark

تیره شدن

The daylight faded fast and it grew dark as night.

نور روز به سرعت محو شد و مثل شب تاریک شد.

 


candle flicker

سو سو زدن شمع

The candle flickered in the draft and went out.

شمع در پیش نویس سوسو زد و خاموش شد.


beam of light

پرتو نور

In a dark galley, a whirring projector throws a beam of light onto a waiting screen.

در یک گالری تاریک، یک پروژکتور چرخان پرتوی  نور را روی صفحه‌ای انتظار می‌اندازد.


a ray of sunlight

پرتو نور خورشید/ خط نوری خورشید

He saw the first ray of sunlight and heard the first crash of a wave.

او اولین پرتو نور خورشید را دید و اولین برخورد یک موج را شنید


glare of the sun

تابش نور خورشید

Glasses originally designed to protect us from the glare of the sun now protect us from the glance of a stranger.

عینک هایی که در ابتدا برای محافظت از ما در برابر تابش نور خورشید طراحی شده بودند، اکنون از ما در برابر نگاه یک غریبه محافظت می کنند.


pitch dark

مطلقا تاریک

The building was pitch dark because of a power cut.

ساختمان به دلیل قطع برق تاریک بود.


faint glow

روشنایی ضعیف

the faint glow of dawn was visible visible on the horizon

درخشش ضعیف سحر در افق قابل مشاهده بود


tinged with

مخلوط بودن

The autumn leaves are tinged with gold.

برگ های پاییزی رنگ طلایی دارند.


stars twinkle

چشمک زدن ستاره

Night falls like a balm on the scorched land, and the clear sky allows the stars to twinkle brightly.

شب مانند مومیایی بر زمین سوخته فرو می ریزد و آسمان صاف به ستارگان اجازه می دهد تا چشمک بزنند.


pinpoint of light

نقطه‌ای از نور

we could see a pinpoint of light, twinkling in the distance.

می‌توانستیم نقطه‌ای از نور را ببینیم که در دوردست چشمک می‌زند.

 


add color

رنگ و بو بخشیدن

the trip to France absolutely add color to my boring life

سفر به فرانسه کاملاً به زندگی خسته کننده من رنگ می بخشد


green issues

مسائل سبز /مساعل مربوط به محیط زیست

There is a growing current of support for green issues among voters.

جریان فزاینده ای از حمایت از مسائل سبز در میان رای دهندگان وجود دارد.

 


blacken sb’s name

ننگین کردن اسم کسی

 

خدشه دار کردن اسم کسی / آبرو کسی را بردن

He accused the newspaper of trying to blacken his name.

او این روزنامه را متهم کرد که قصد دارد نام خود را ننگین کند.

 


to be under the shadow of…

اصلا به چشم نیامدن ( به خاطر بالاتر بودن کسی )

he has always been under the shadow of his super-talented sister

او همیشه بخاطر  خواهر فوق العاده با استعدادش به چشم نیامده

 

 

 

کاری از: پریان علی عسگری

آکادمی زبان انگلیسی محمدرضا توسلی