Drawing pin:

I used a drawing pin to attach the paper to the board.
من از یک سنجاق نقشه استفاده کردم تا کاغذ را به تخته وصل کنم.

Paper clip:گیره کاغذ

She organized her documents with a paper clip.
او مدارکش را با یک گیره کاغذ مرتب کرد.

Barbed wire:سیم خاردار

The fence was topped with barbed wire to keep intruders out.
فنس با سیم خاردار به پایان رسیده بود تا جلوی ورود متجاوزان را بگیرد.

 

Nail polish:لاک ناخن

I decided to paint my nails with bright red nail polish.
تصمیم گرفتم ناخن‌هایم را با لاک ناخن قرمز پررنگ رنگ کنم.

 

Driving license: گواهینامه رانندگی

He finally received his driving license after passing the test.
او سرانجام گواهینامه رانندگی خود را پس از گذراندن آزمون دریافت کرد.

 

 

Birth certificate: گواهی تولد

You need to provide your birth certificate when applying for a passport.
شما هنگام درخواست پاسپورت باید گواهی تولد خود را ارائه دهید.

 

Loyalty card:کارت مشتریان (فروشگاه‌ها)

She always uses her loyalty card to earn points while shopping.
او همیشه برای کسب امتیاز در حین خرید از کارت مشتریان خود استفاده می‌کند.

 

Spare part:قطعه یدکی

The mechanic ordered a spare part for the broken engine.
مکانیک یک قطعه یدکی برای موتور شکسته سفارش داد.

 

Self-confidence: اعتماد به نفس

Building self-confidence can take time and practice.
ساختن اعتماد به نفس ممکن است به زمان و تمرین نیاز داشته باشد.

Shortcut:میانبر

I found a shortcut that will get us there faster.
من یک میانبر پیدا کردم که ما را سریع‌تر به آنجا می‌برد.

Mother tongue:زبان مادری

Persian is my mother tongue, and I love speaking it.
فارسی زبان مادری من است و من از صحبت کردن به آن لذت می‌برم.

 

Junk food:غذاهای ناسالم

Eating too much junk food can harm your health.

خوردن غذاهای ناسالم می‌تواند به سلامتی شما آسیب برساند.

Role model:الگو

She looks up to her mother as her role model in life.
او به مادرش به عنوان الگوی خود در زندگی نگاه می‌کند.

 

Last-minute:دقیقه نودی

I decided to make a last-minute change to my travel plans.

من تصمیم گرفتم تغییر دقیقه آخری در برنامه‌های سفرم ایجاد کنم.

 

Well behaved:خوشرفتار

The children were well behaved during the school assembly.

کودکان در مراسم مدرسه خوب رفتار کردند.

 

Long-standing:ماندگار

They have a long-standing friendship that has lasted for years.

آنها دوستی طولانی‌مدتی دارند که سال‌ها ادامه داشته است.\

 

Hard-wearing:مقاوم

She bought a pair of hard-wearing shoes for her hiking trip.

او یک جفت کفش مقاوم برای سفر کوه‌نوردی‌اش خرید.

 

Self-righteous:متظاهر

His self-righteous attitude often annoyed his friends.

متظاهر بودن او اغلب دوستانش را آزار می‌داد.

 

Bad-tempered:بدخلق

“He tends to be bad-tempered when he is tired.

“او وقتی خسته است، معمولاً بدخلق می‌شود.

کاری از: پریان علی عسگری

آکادمی زبان انگلیسی محمدرضا توسلی