hardened criminal
جنایتکار سرسخت
I once interviewed a hardened criminal for this newspaper.
من یک بار برای این روزنامه با یک جنایتکار سرسخت مصاحبه کردم.
commit offense
مرتکب تخلف شدن
He must ‘be well-behaved and not commit any offense
او باید خوب رفتار کند و مرتکب هیچ تخلفی نشود.
serve a sentence
گذراندن دوره ی محکومیت ( به ویژه در زندان )
I’d happily pay any fine or serve any sentence for him.
من با خوشحالی می خواهم هر جریمه ای را برای او بپردازم یا هر مجازاتی را بگذرانم.
political prisoner
زندانی سیاسی
She was the sixth relative of a political prisoner to die on hunger strike.
او ششمین خویشاوند یک زندانی سیاسی بود که در اعتصاب غذا جان باخت.
convicted criminal
مجرم محکوم
Being a convicted criminal, I couldn’t really get a job
من که یک جنایتکار محکوم بودم، واقعاً نتوانستم شغلی پیدا کنم
political prisoner
زندانی سیاسی
She was the sixth relative of a political prisoner to die on hunger strike.
او ششمین خویشاوند یک زندانی سیاسی بود که در اعتصاب غذا جان باخت.
common criminal
جنایتکار معمولی
She was a common criminal fighting to keep her liberty.
او یک جنایتکار معمولی بود که برای حفظ آزادی خود می جنگید.
criminal record
سابقه کیفری
His criminal record also includes armed robbery, affray, assault, theft and public order offences
سابقه کیفری او همچنین شامل سرقت مسلحانه، نزاع، ضرب و جرح، سرقت و تخلفات نظم عمومی است.
young offenders
مجرمان جوان
Young offenders in particular need a great education, so that when they get out, there is a wholesome future waiting for them.
بخصوص مجرمان جوان به آموزش عالی نیاز دارند، به طوری که وقتی بیرون آمدند، آینده ای سالم در انتظار آنها باشد.
street crime
جنایت خیابانی
He started on the subject of street crime and the clear duty of the police to bring it under control
او با موضوع جرایم خیابانی و وظیفه روشن پلیس برای تحت کنترل درآوردن آن شروع کرد
vehicle crime
جرم وسیله نقلیه
Stolen vehicles are often linked to wider organized crime networks and illicit spare parts can be substandard.
وسایل نقلیه دزدیده شده اغلب با شبکههای جرایم سازمانیافته گستردهتر مرتبط هستند و قطعات یدکی غیرقانونی میتوانند غیر استاندارد باشند.
sb break into your house
نفوذ در خانه
The burglars disabled the alarm and used a glass cutter to break into the house.
سارقان دزدگیر را غیرفعال کردند و با استفاده از شیشه بر وارد خانه شدند.
steal your car
ماشین شما را بدزدید
I was recently chased by criminals who wanted to steal my car.
اخیرا توسط تبهکارانی که می خواستند ماشینم را بدزدند تعقیب شدم.
crime rate
نرخ جرم
The overall crime rate was down 11.9% last year
نرخ کلی جرم و جنایت در سال گذشته 11.9 درصد کاهش داشته است
juvenile crime
جنایت نوجوانان
There is an alarming increase in juvenile crime
افزایش نگران کننده ای در جرایم نوجوانان وجود دارد
crime wave
موج جرم و جنایت
Most citizens blame the worsening crime wave on the financial crisis
بیشتر شهروندان بدتر شدن موج جرم و جنایت را عامل بحران مالی می دانند
pretty crime
جرایم کوچک
They got into trouble and began to get involved in petty crime.
آنها به مشکل خوردند و شروع به درگیر شدن در جنایات کوچک کردند.
کاری از: پریان علی عسگری
آکادمی زبان انگلیسی محمدرضا توسلی