make a decision
تصمیم گرفتن
I am sure I made the right decision
مطمئن هستم که تصمیم درستی گرفتم
big decision
تصمیم بزرگ
Choosing a career was the first big decision I had to make.
انتخاب شغل اولین تصمیم بزرگی بود که باید می گرفتم.
put off making decision
به تعویق انداختن تصمیم
He can’t keep his mind on his work and puts off making any decisions.
او نمی تواند حواسش به کارش باشد و تصمیم گیری را به تعویق می اندازد.
a slight hesitation
تردید کوچک
There was not a slightest hesitation in their decision making .
کوچکترین تردیدی وجود نداشت، به زمین زدن یا تکان دادن.
to have a second thought
به شک افتادن
After she agreed to lend him the money, she had second thoughts.
پس از اینکه او موافقت کرد که پول را به او قرض دهد، به شک افتاد.
take the decision
تصمیم گرفتن
The government has taken a decision to withdraw all troops.
دولت تصمیم گرفته است که تمام نیروها را خارج کند.
unanimous decision
تصمیم به اتفاق آرا
This was the unanimous decision of three judges.
این تصمیم سه قاضی به اتفاق آرا بود.
a degree of uncertainly
درجه ای از عدم اطمینان
a degree of uncertainty threatened the favorable outlook.
درجه ای از عدم اطمینان چشم انداز مطلوب را تهدید می کند.
wise decision
تصمیم عاقلانه
I’m confident that it was a wise decision.
من مطمئن هستم که تصمیم عاقلانه ای بود.
arrive at a decision
تصمیم گرفتن
They spent time arriving at a decision on the correct software.
آنها زمان را صرف تصمیم گیری در مورد نرم افزار صحیح کردند.
sensible decision
تصمیم معقول
It was a very sensible decision, the sense of which has been confirmed over the past year.
این یک تصمیم بسیار معقول بود که حس آن در سال گذشته تایید شده است.
sound judgment
قضاوت درستی داشتن
We are not in a position to make a sound judgment on this.
ما در موقعیتی نیستیم که بتوانیم در این مورد قضاوت درستی داشته باشیم.
defend your decision
از تصمیم دفاع کردن
It was their responsibility to defend that decision to investors.
وظیفه آنها دفاع از این تصمیم در برابر سرمایه گذاران بود.
reserving judgment
تا زمان کسب اطلاعات بیشتر ، اظهار نظر نکردن
I reserve judgment until a performance of the complete work, promised for the orchestra’s winter season
قضاوت را تا اجرای کامل اثری که برای فصل زمستان ارکستر وعده داده شده محفوظ می دانم.
make a choice
انتخاب کردن
Take time to think through all the options before making a choice .
قبل از انتخاب، برای فکر کردن به همه گزینهها وقت بگذارید.
give sb the chance
به کسی شانس دادن
He’s a very smart kid and just needs someone to give him a chance
او بچه بسیار باهوشی است و فقط به کسی نیاز دارد که به او فرصت بدهد
the opportunity of a lifetime
یک فرصت خاص در طول عمر
The story had been a once-in-a-lifetime opportunity and it was heartbreaking to see such wonderful material wasted.
این داستان فرصتی بود که یک بار در زندگی اتفاق میافتاد و دیدن هدر رفتن چنین مطالب فوقالعادهای دلخراش بود.
a burning desire
تمایل شدیدی داشتن
I had any burning desire to go to India
تمایل شدیدی برای رفتن به هند داشتم
consider all the options
درنطر گرفتن تمامی موقعیت ها یا انتخاب ها
But we will consider all options in due course
اما ما همه گزینه ها را در زمان مناسب بررسی خواهیم کرد
have no option
گزینه دیگری نداشتن
She felt she had no option but to resign from her job.
او احساس می کرد که چاره ای جز کناره گیری از شغلش ندارد.
pass up the opportunity
از دست دادن فرصت
I can’t believe she passed up the chance to go to South America.
من نمی توانم باور کنم که او شانس رفتن به آمریکای جنوبی را از دست داد.
strongly advise
اکیدا توصیه کردن
I strongly advise that you take a break from work to rest and recharge
اکیداً توصیه می کنم برای استراحت و شارژ مجدد از محل کار استراحت کنید
tough choice
انتخاب یا تصمیم سخت
The growers have a tough choice – risk more rain while waiting for the sun or harvest now.
کشاورزان انتخاب سختی دارند – در حالی که اکنون منتظر آفتاب یا برداشت هستند، خطر باران بیشتری را در پیش دارند.
face difficult choices
با انتخاب های دشوار روبرو شدن
Assuming that the first 3 questions can be answered in the affirmative, the last one is always a difficult choice.
با فرض اینکه بتوان به 3 سوال اول پاسخ مثبت داد، سوال آخر همیشه یک انتخاب دشوار است.
reject out of hand
رد کردن یک ایده یا پیشنهاد بدون تردید و بدون بحث اول
He has rejected out of hand any suggestion that there can be any compromise over the proposals.
او هر گونه پیشنهادی مبنی بر هرگونه مصالحه بر سر پیشنهادات را رد کرده است.
weigh up the options
سبک سنگین کردن گزینه ها یا موقعیت ها
to think carefully about the advantages or disadvantages of a situation before making a decision
قبل از تصمیم گیری به دقت در مورد مزایا یا معایب یک موقعیت فکر کنید
come to decision
تصمیم گرفتن
Your wife will also help you come to a decision.
همسرتان نیز به شما کمک می کند تا تصمیم بگیرید.