Ecstatic بسیار شاد
She was ecstatic when she received the good news.
او هنگام دریافت خبر خوب، بسیار شاد بود.
Thrilled شاد و هیجان زده
He was thrilled to see his favorite band perform live.
او از دیدن اجرای گروه مورد علاقهاش زندهدل شد.
Joy شادی
Watching her child graduate filled her with pure joy.
دیدن فرزندش در حال فارغالتحصیلی، او را پر از شادی کرد.
Astonished شگفت زده
We were astonished by the breathtaking view.
ما از منظرهی نفسگیر، شگفتزده شدیم.
Shocked شوکه شده
She was shocked by the sudden announcement.
او از اعلام ناگهانی شوکه شده بود.
In tears گریان
She felt devastated after losing her pet.
او پس از از دست دادن حیوان خانگیاش، ویران شد.
Desperateدرمانده
I had no money left and was desperate.
من پولی نداشتم و درمانده شده بودم.
Ashamed شرمنده
She felt ashamed of her actions.
او از اعمال خود شرمنده بود.
Disgusted دچار تهوع
He was disgusted by the dirty environment.
او از محیط کثیف متنفر شد.
Bottle sth up درون ریختن
She tends to bottle up her feelings instead of expressing them.
او تمایل دارد احساساتش را درون خود نگه دارد به جای ابراز کردنشان.
Handle مقابله کردن
He knows how to handle stressful situations.
او میداند چگونه با موقعیتهای استرسزا مقابله کند.
Intense تشدید
The fear was so intense that she couldn’t breathe properly.
ترس خیلی شدید بود که نتوانست نفس بکشد.
Suppress فرو نشاندن
He tried to suppress his anger during the meeting.
او سعی کرد عصبانیتش را در طول جلسه فرونشاندن.
Reveal فاش کردن
She dared to reveal her true feelings.
او جرات کرد احساسات واقعیاش را فاش کند.
Vulnerable آسیب پذیر
Sharing her story made her feel vulnerable.
به اشتراک گذاشتن داستانش او را احساس آسیبپذیری شد.
Worsen بدتر کردن
Ignoring the problem will only worsen the situation.
نادیده گرفتن مشکل فقط وضعیت را بدتر میکند.
Severe شدید
He was suffering from severe anxiety.
او از اضطراب شدید رنج میبرد.
Worse بدتر
His condition has become worse over the last few days.
وضعیت او در چند روز اخیر بدتر شده است.
Anxiety اضطراب
She experiences anxiety before every exam.
او قبل از هر امتحان، اضطراب دارد.
Depression افسردگی
He fought to overcome his depression.
او برای غلبه بر افسردگیاش جنگید.