start the ball rolling

شروع کردن یک کار جدید

 

I’ve started the ball rolling by buying a bike.

من با خرید دوچرخه این پروسه را شروع کردم


the ball is in your court

نوبت کسی بودن برای داشتن یک عملکرد

I’ve helped him in every way I can – the ball’s in his court now.

من در هر زمینه ای به او کمک کردم حالا اوست که کاری را انجام دهد


on the ball

گوش به زنگ/ هوشیار

Dana is totally on the ball since she started taking her vitamin supplements every day.

دانا از زمانی که شروع به مصرف مکمل های ویتامین خود هر روز کرد کاملاً در هوشیار است.


off your own bat

به صورت خود جوش

 

I didn’t ask her to buy them a present – she did it off her own bat.

من از او نخواستم کادو جدید بخرد او به صورت خود جوش اینکار انجام داد


throw us a curveball

مشکل غیر منتظره پیش آمدن

 

just when you think you have life figured out, it throws you a curveball

درست زمانی که فکر میکنید زندگی را به خوبی مش


play ball

همکاری کردن

 

The family wanted him to be taken care of at home, but the insurance company refused to play ball.

خانواده می خواستند که او در خانه مراقبت شود، اما شرکت بیمه همکاری نکرد


on a level playing field

موقعیت برابر و عادلانه

 

Relationships are tricky at the best of times, far better if you both start on a level playing field

روابط حتی در بهترین مواقع نیز دشوار است، اگر هر دو در یک موقعیت برابر و عادلانه باشید ، بسیار بهتر است


play your cards right

بهترین استفاده رو از موقعیت بدست اومده ببری

 

If you play your cards right, you could make quite a lot of money out of this

اگر از موقعیت درست استفاده کنید می توانید از این طریق پول زیادی به دست آورید


put/lay your cards on the table

صادقانه صحبت کردن

 

Before we can talk further, you need to put all your cards on the table

قبل از اینکه بتوانیم بیشتر صحبت کنیم، باید صادقانه صحبت کنید

 


follow suit

الگو گرفتن

When one airline reduces its ticket prices, the rest usually follow suit.

زمانی که یک ایرلاین قیمت بلیط خود را کاهش می دهد، بقیه معمولاً همین روند را دنبال می کنند.


call someone’s bluff

بلوف زدن کسی را را  متوجه شدن

When she threatened to quit her job, her boss called her bluff and told her she could leave if she wanted to

وقتی او تهدید کرد که کارش را ترک می کند، رئیسش بلوف او را متوجه شد و به او گفت که اگر بخواهد می تواند ترک کند.


take the plunge

گرفتن تصمیم نهایی

 

They took the plunge and got married last month

آنها دست به کار شدند و ماه گذشته ازدواج کردند


go back to square one

دوباره از اول شروع کردن

 

I failed at calculus, so I guess it’s back to square one.

من در حساب دیفرانسیل و انتگرال شکست خوردم، بنابراین حدس می‌زنم باید از اول شروع کنم


be wide of the mark

نامربوط، بی ربط

 

Their estimates were completely wide of the mark.

برآوردهای آنها کاملاً گسترده بود.

 


do sth on the spur of the moment

با عجله و بدون فکر قبلی

 

We just jumped in a car on the spur of the moment and drove to the seaside.

ما فقط به سرعت سوار ماشین شدیم و به سمت دریا حرکت کردیم.


be on the cards

قریب الوقوع بودن

 

Last summer she began telling friends that a New Year marriage was on the cards

تابستان گذشته او شروع به گفتن به دوستانش کرد که ازدواج در سال نو در برنامه است..


your best bet

مطمئن ترین روش

 

If you want to get to the station before ten o’clock, your best bet would be to take a cab.

اگر می خواهید قبل از ساعت ده به ایستگاه برسید، بهترین گزینه این است که سوار تاکسی شوید.


when the chips are down

هنگام سختی

 

One day when the chips are down, you will know who your true friends are.

در سختی ، خواهید فهمید که دوستان واقعی شما چه کسانی هستند.

 

کاری از پریان علی عسگری

آکادمی زبان انگلیسی محمدرضا توسلی