1. Heroine قهرمان 
    • She was a brave heroine who saved the town.
    • او قهرمان شجاعی بود که شهر را نجات داد.
  2. Spiritual معنوی‌
    • Meditation helps me feel more spiritual.
    • مدیتیشن به من کمک می‌کند احساس معنوی‌تر کنم.
  3. Courage جرات 
    • It takes courage to stand up for what you believe in.
    • بلند شدن برای آنچه باور داری، جرات می‌خواهد.
  4. Dignity وقار 
    • He faced the criticism with dignity.
    • او با وقار با انتقاد روبرو شد.
  5. Inspire الهام بخشیدن 
    • Her story continues to inspire many people.
    • داستان او هنوز بسیاری از مردم را الهام می‌بخشد.
  6. Dedicateوقف کردن 
    • She decided to dedicate her life to helping others.
    • او تصمیم گرفت زندگی‌اش را وقف کمک به دیگران کند.
  7. Look up to sb احترام گزاشتن
    • I really look up to my grandmother.
    • من واقعاً به مادربزرگم احترام می‌گذارم.
  8. Captain
    • The captain of the airplane ensured a safe landing despite the bad weather.
    • کاپیتان هواپیما در کنار هواپیما اطمینان حاصل کرد که فرود ایمن انجام شود، با وجود هوای بد.
  9. Villain شرور 
    • The villain in the story was very clever.
    • شرور داستان بسیار هوشمند بود.
  10. Rebel
    • The rebel student often challenged the teachers’ authority and refused to follow the rules.
    • دانش‌آموز سرکش اغلب علیه قدرت معلمان اعتراض می‌کرد و از رعایت قوانین امتناع داشت.
  11. Loathe تنفر داشتن 
    • I loathe dishonesty in any form.
    • من از دروغگویی در هر شکل متنفرم.
  12. Approve of موافقت کردن با کسی یا چیزی 
    • My parents don’t approve of my decision.
    • والدینم با تصمیمم موافق نیستند.
  13. To lose temper عصبی شدن 
    • He tends to lose his temper easily.
    • او تمایل دارد به راحتی عصبانی شود.
  14. Bully قلدر 
    • The school has a strict policy against bullies.
    • مدرسه سیاست سخت‌گیری علیه قلدرها دارد.
  15. Despise متنفر بودن 
    • I despise lying and betrayal.
    • از دروغ و خیانت متنفرم.
  16. Can’t bear تحمل نکردن 
    • I can’t bear to see animals suffer.
    • نمی‌توانم ببینم حیوانات رنج می‌کشند.
  17. Greedy حریص 
    • The greedy businessman only cares about profit.
    • تاجر حریص تنها نگران سود است.
  18. Misery رنج و بدبختی  
    • The lonely boy was living in misery.
    • پسر تنها در رنج و حسرت زندگی می‌کرد.
آکادمی زبان انگلیسی محمدرضا  توسلی