make plans برنامه ریختن 
I need to make plans for our vacation.
من باید برای تعطیلات‌مان برنامه‌ریزی کنم.

 

be thinking of= در فکر چیزی بودن 
I have been thinking of starting a new hobby.
من در حال فکر کردن به شروع یک سرگرمی جدید هستم.

 

expect= انتظار چیزی را داشتن 
I expect the meeting to be productive.
انتظار دارم جلسه مفیدی باشد.

 

 

intended to do sth= قصد انجام کاری را داشتن 
She intended to complete the project by Friday.
او قصد داشت پروژه را تا جمعه تمام کند.

 

 

 

be about to do sth= در شرف انجام کای بودن 
I am about to leave for the airport.
من دارم برای فرودگاه می‌روم.

 

sort sth out 
We need to sort out the issues with the report.
ما باید مسائل گزارش را حل کنیم.

 

 

wonder تعجب کردن 
I wonder what the weather will be like tomorrow.
من تعجب می‌کنم فردا هوا چگونه خواهد بود.

 

 

look forward to doing sthمن بی‌صبرانه منتظر چیزی بودن 
I look forward to meeting you next week.
من بی‌صبرانه منتظر ملاقات با شما در هفته آینده هستم.

 

 

definitely
I will definitely attend the conference.
من قطعاً در کنفرانس شرکت خواهم کرد.

 

 

I think so  من فکر می‌کنم که بله
Do you believe he will come? I think so.
آیا باور دارید که او خواهد آمد؟ من فکر می‌کنم که بله.

 

I’m afraid so

متأسفم بله.

 

Is the store closed? I’m afraid so.
آیا فروشگاه بسته است؟ متأسفم بله.

 

کاری از: پریان علی عسگری 

آکادمی زبان انگلیسی محمدرضا توسلی