short-let accommodation
اقامتگاه های کوتاه مدت
they showed us many short-let accommodation but none of them was clean enough for two nights stay
آنها بسیاری از اقامتگاه های کوتاه مدت را به ما نشان دادند، اما هیچ یک از آنها به اندازه کافی برای اقامت دو شب تمیز نبود.
suitable accommodation
مسکن مناسب
Some participants discussed the possible need for more suitable accommodation,
برخی از شرکت کنندگان در مورد نیاز احتمالی به مسکن مناسب تر بحث کردند،
move into a house
به خانه ای نقل مکان کردن
He had to move into a house he had bought eight years ago
او مجبور شد به خانه ای که هشت سال پیش خریده بود نقل مکان کند
fully furnished
کاملاً مبله
At another ‘fully furnished’ flat she arrived to find no curtains, the shower broken and the washing machine unplumbed
او در یک آپارتمان کاملاً مبله دیگر وارد شد و هیچ پرده ای پیدا نکرد، دوش شکسته و ماشین لباسشویی لوله کشی نشده بود.
available to rent
موجود برای اجاره
This 4-bedroom home is available for renting immediately
این خانه 4 خوابه برای اجاره فوری موجود است
residential area
منطقه مسکونی
The area is now being rebuilt into a rather fascinating residential area.
این منطقه اکنون در حال بازسازی به یک منطقه مسکونی نسبتاً جذاب است.
dream home
خانه رویایی
My dream home should be the one where we all can live happily and comfortably.
خانه رویایی من باید جایی باشد که همه ما بتوانیم در آن شاد و راحت زندگی کنیم.
four-storey house
آپارتمان چهار طبقه
they are building a four-storey apartment
آنها در حال ساخت یک آپارتمان چهار طبقه هستند
spacious living room
اتاق نشیمن بزرگ
I’m looking for a house with spacious living room
من به دنبال خانه ای با اتاق نشیمن بزرگ هستم
to have a view of
منظره چیزی را داشتن
We have a magnificent view of the ocean from our hotel room.
ما از اتاق هتل خود منظره ای باشکوه از اقیانوس داریم.
cozy study
اتاق مطالعه دنج
I wish I had a cozy study to do some tests there
ای کاش یک اتاق مطالعه دنج برای انجام چند آزمایش در آنجا داشتم
light, airy bedroom
خواب روشن و مطبوع
It has a fabulous feeling of space with four light, airy bedrooms.
با چهار اتاق خواب روشن و مطبوع، احساس شگفت انگیزی از فضا دارد.
basement flat
یک واحد آپارتمان در زیر همکف
Five years ago he and his family moved from a tiny basement flat in west London to a small apartment
پنج سال پیش او و خانواده اش از یک آپارتمان کوچک زیرزمینی در غرب لندن به یک آپارتمان کوچک نقل مکان کردند
granny flat
اتاقی برای بستگان مسن در خانه
completely refurbished
کاملا بازسازی شده
It was completely refurbished a few months ago
چند ماه پیش کاملا بازسازی شد
do up an old house
بازسازی کردن خانه قدیمی
He does up old houses and sells them at a profit
او خانههای قدیمی را میسازد و آنها را با سود میفروشد
dilapidated building
ساختمان فرسوده
The dilapidated building was closed for good in 1983 and was widely believed to be haunted
این ساختمان فرسوده در سال 1983 برای همیشه بسته شد و به طور گسترده تصور میشد که تسخیر شده است.
cramped room
اتاق تنگ و کوچک
They refused to let the ambassador leave the cramped room for almost two and a half hours .
آنها تقریباً دو ساعت و نیم حاضر به خروج سفیر از اتاق تنگ نشدند.
a place of my own
صاحب جایی بودن
All I want is a small place of my own.
تنها چیزی که می خواهم یک مکان کوچک برای خودم است.
affordable housing
مسکن ارزان قیمت
The city needs more affordable housing for families on low incomes
این شهر به مسکن ارزانتر برای خانوادههای کم درآمد نیاز دارد.
take out mortgage
وام گرفتن
He will have to take out a mortgage in order to buy the house.
برای خرید خانه باید وام مسکن بگیرد.
house-warming party
جشن خانه نویی
We were invited to my best friend’s house-warming party five months ago
پنج ماه پیش به مهمانی خانه گرم بهترین دوستم دعوت شده بودیم
build an extension
اضافه کردن به متراژ
to feel homesick
دلتنگ خانه( کشور و خانواده) بودن
I was really homesick and wanted to go home
من واقعا دلتنگ بودم و می خواستم به خانه برگردم
make yourself at home/feel at home
احساس راحتی کردن
Arnold and Gwen had found the hidden key, let themselves in and made themselves at home
آرنولد و گوئن کلید مخفی را پیدا کرده بودند،سپس داخل شدند و احساس راحتی کردند
By the end of the week she was beginning to feel at home in her new job
در پایان هفته، او در شغل جدید خود احساس راحتی خواهد کرد
second home
خانه دوم
My father bought us a home in north of Iran
پدرم برای ما خانه دومی در شمال ایران خرید