kid بچه
: The kid played happily in the park.
: بچه در پارک به شادی بازی کرد.
to have a clue اطلاعاتی از چیزی داشتن
: I don’t have a clue about how to fix this problem.
: من هیچ ایدهای در مورد نحوه حل این مشکل ندارم.
fancy doing sth دوست داشتن انجام کاری
: Do you fancy watching a movie tonight?
: آیا دوست داری امشب یک فیلم ببینی؟
I’m not bothered از چیزی ناراحت یا اذیت نبودن
: I’m not bothered by what they say.
: من ناراحت آنچه آنها میگویند نیستم.
give sb a hand کمک کردن
: Can you give me a hand with this box?
: میتوانی در حمل این جعبه به من کمک کنی؟
yeah اره یا بله
: Yeah, I would love to join the party!
: آره، من دوست دارم به مهمانی بروم!
hang on صبرکردن
: Hang on a minute; I will check my schedule.
: یک دقیقه صبر کن؛ من برنامهام را بررسی میکنم.
loads of sth تعداد زیاد
: There are loads of books in the library.
: در کتابخانه تعداد زیادی کتاب وجود دارد.
what’s up with sb چه مشکلی پیش آمده برای کسی
: What’s up with John? He seems upset.
: چه خبر با جان؟ او به نظر ناراحت میرسد.
a bit of a/an کمی یا مقدار کمی
: She is a bit of a perfectionist.
: او کمی ایده آل گراست .
fed up رنجیده یا کسل
: I’m fed up with all the noise in the city.
: از تمام سر و صداهای شهر خسته ام.