💭 احساسات، ارزشها و افکار
Embody
👉 She embodies kindness and wisdom.
⏳ «او تجسم مهربانی و خرد است.»
➤ یعنی «مجسم کردن»، «نمایانگر بودن».
Alien
👉 He felt alien in the new city.
⏳ «در شهر جدید احساس غریبی میکرد.»
➤ یعنی «بیگانه»، «غریبه» (هم برای انسان، هم برای موجود فضایی!).
Expose
👉 The journalist exposed the corruption in the company.
⏳ «خبرنگار فساد موجود در شرکت را فاش کرد.»
➤ یعنی «آشکار کردن»، «برملا ساختن».
Inherent
👉 Violence is not inherent in human nature.
⏳ «خشونت در ذات انسان نیست.»
➤ یعنی «ذاتی»، «درونی».
Irrational
👉 His fear of flying is completely irrational.
⏳ «ترس او از پرواز کاملاً غیرمنطقی است.»
➤ یعنی «غیرعقلانی»، «بیمنطق».
Betrayal
👉 She could never forgive his betrayal.
⏳ «او هرگز خیانتش را نبخشید.»
➤ یعنی «خیانت»، «نقض اعتماد».
Imply
👉 Are you implying that I’m lying?
⏳ «داری اشاره میکنی که من دروغ میگم؟»
➤ یعنی «اشاره کردن غیرمستقیم»، «دلالت داشتن بر چیزی».
Companionship
👉 He values friendship and companionship above all else.
⏳ «او برای دوستی و همنشینی بیش از هر چیز ارزش قائل است.»
➤ یعنی «همنشینی»، «رفاقت صمیمی».
Feminist
👉 She is a well-known feminist writer.
⏳ «او نویسندهای فمینیست و مشهور است.»
➤ یعنی «فمینیست» = طرفدار برابری حقوق زنان و مردان.
Portray
👉 The film portrays the struggles of rural women.
⏳ «فیلم، مبارزات زنان روستایی را به تصویر میکشد.»
➤ یعنی «به تصویر کشیدن»، «نشان دادن» (در فیلم، کتاب و …).
Defy
👉 She defied her parents and left home.
⏳ «او با والدینش مخالفت کرد و از خانه رفت.»
➤ یعنی «سرپیچی کردن»، «چالش انداختن در برابر قدرت یا قانون».
Convention
👉 She broke social conventions by refusing to marry.
⏳ «او با نپذیرفتن ازدواج، سنتهای اجتماعی را شکست.»
➤ یعنی «عرف»، «سنت»، «قاعدهی پذیرفتهشدهی اجتماعی».


