make collocations

 

make arrangement

هماهنگی ترتیب دادن- هماهنگ کردن

The school can make arrangements for pupils with special needs.

مدرسه می تواند برای دانش آموزان با نیازهای خاص هماهنگی ترتیب دهد.


make a change

تعییری ایجاد کردن

.The new manager is planning to make some changes

مدیر جدید در حال برنامه ریزی برای ایجاد تغییراتی است


make a choice

انتخاب کردن

Amelia had to make a choice between her career and her family

آملیا مجبور شد بین شغل و خانواده اش یکی را انتخاب کند


make a comment

نظر دادن

Would anyone like to make any comments on the talk?

آیا کسی مایل است در مورد بحث نظری بدهید؟


make a contribution

کمک کردن

She made a useful contribution to the discussion.

او سهم مفیدی در بحث داشت.


make a decision

تصمیم گرفتن

I’m glad it’s you who has to make the decision, not me.

.خوشحالم که این شما هستید که باید تصمیم بگیرید، نه من


make an effort

تلاش کردن

Michael is really making an effort with his maths this term.

مایکل در این ترم واقعاً در ریاضیات خود تلاش می کند.


make an excuse

بهانه آوردن

I’m too tired to go out tonight. Let’s make an excuse and stay at home.

من خیلی خسته هستم که امشب نمی توانم بیرون بروم. بیا بهانه بیاوریم و در خانه بمانیم.


 

make friends

دوست شدن

Caroline is very good at making friends.

.کارولین در دوست یابی بسیار خوب است


make an improvement

بهبود یا پیشرفت کردن

Repainting the room has really made an improvement.

رنگ آمیزی مجدد اتاق واقعاً پیشرفت کرده است.


make a mistake

اشتباه کردن

They’ve made a mistake in our bill.

آنها در لایحه(قبض) ما اشتباه کرده اند.


make a phone call

تماس تلفنی برقرار کردن

I’ve got to make some phone calls before dinner.

من باید قبل از شام چند تماس تلفنی داشته باشم.


make progress

پیشرفت کردن

Holly is making progress with all her schoolwork.

هالی در تمام کارهای مدرسه اش در حال پیشرفت است.

 

 

کاری از: پریان علی عسگری

آکادمی زبان انگلیسی محمدرضا توسلی