An important businessman went to see his doctor because he could not sleep at night.
یک تاجر مهم به دلیل اینکه شب ها نمی توانست بخوابد به نزد پزشکش رفت.
The doctor examined him carefully and then said to him, ‘Your trouble is that you need to learn to relax. Have you got any hobbies?’
دکتر او را با دقت معاینه کرد و سپس به او گفت: «مشکل تو این است که باید آرام شدن (ریلکس کردن)را یاد بگیری. آیا شما سرگرمی دارید؟
The businessman thought for a few moments and then said, ‘No, I haven’t. I don’t have time for hobbies.’
تاجر چند لحظه فکر کرد و سپس گفت: «نه، نکردهام. من زمانی برای سرگرمی ندارم.
‘Well,’ the doctor answered, ‘that is your main trouble, you see. You don’t have time for anything except your work.
دکتر پاسخ داد: «خب، این مشکل اصلی شماست، می بینید. شما برای هیچ چیز جز کارتان وقت ندارید.
You must find some hobbies, and you must learn to relax with them, or you’ll be dead in less than five years. Why don’t you learn to paint pictures?’
شما باید سرگرمی هایی پیدا کنید، و باید یاد بگیرید که با آنها استراحت کنید، در غیر این صورت کمتر از پنج سال دیگر خواهید مرد. چرا نقاشی کردن را یاد نمی گیرید؟
‘All right, doctor,’ the businessman said. ‘I’ll try that.’
تاجر گفت: بسیار خب، دکتر. “من آن را امتحان خواهم کرد.”
The next day he telephoned the doctor and said, ‘That was a great idea of yours, doctor. Thank you so much I’ve already painted fifteen pictures since I saw you.
روز بعد او با دکتر تماس گرفت و گفت: “این ایده عالی شما بود، دکتر. خیلی ممنون از زمانی که شما را دیدم پانزده عکس کشیده ام.
واژگان مهم
examine
/ɪgˈzæmɪn/
معاینه کردن و بازرسی کردن
The archaeologist examined the coins that were found on the site.
trouble
/ˈtrəbl̩/
مشکل ,مساله
We knew we were in trouble when the engine started to smoke.
وقتی موتور شروع به دود کردن کرد، می دانستیم که دچار مشکل شده ایم.
moment
/ˈmoʊmənt/
لحظه
A decisive moment in the history of a nation
لحظه ای سرنوشت ساز در تاریخ یک ملت
نکته گرامری
کاربرد گرامر must در دو مورد زیر خلاصه میشود:
برای بیان اجبار در انجام کار یا وظیفه
You must wear a seatbelt while they are driving.
همیشه باید کمربند ایمنی ببندید وقتی درحال رانندگی هستید..
برای تأکید بر ضرورت انجام کار
یکی دیگر از کاربردهای «must» زمانی است که بخواهیم بر انجام کاری تأکید کنیم، مانند مثالهای زیر:
You must give up smoking, it’s bad for your health.
شما باید سیگار را ترک کنید برای سلامتی شما بد است.
گرامر must برای نتیجهگیری منطقی
برای نتیجهگیری منطقی یا استدلال نیز از «must» استفاده میشود، مانند مثالهای زیر:
Look at all of that snow. It must be really cold outside.
به آنهمه برف نگاه کن. حتماً بیرون خیلی سرد است.
گرامر must برای بیان فرضیات منطقی و مثبت
برای بیان فرضیات (Hypothesis) از فرمول «must have + p.p» استفاده میشود. به مثالهای زیر دقت کنید.
He must have won the lottery with the new car he has just bought.
با اتومبیل جدیدی که به تازگی خریده است، حتماً باید در قرعهکشی برنده شده باشد.
گرامر must برای توصیههای تأکیدی
برای کارهایی که اکیداً به انجام آنها توصیه میشود، فعل کمکی «must» به کار میرود، مانند مثالهای زیر:
You must see the new movie, it’s great.
حتماً فیلم جدید را ببین، فوقالعاده است.