Eyesight: بینایی 

: “As I got older, I noticed that my eyesight began to deteriorate, making reading without glasses challenging.”

: “با افزایش سن، متوجه شدم که بینایی‌ام شروع به تحلیل رفتن می‌کند و خواندن بدون عینک برایم چالش‌برانگیز شده است.”

Blurred vision:تاری دید

: “After a long day of work, I sometimes experience blurred vision, especially when I’m tired.”

: “بعد از یک روز طولانی کار، گاهی اوقات دچار بینایی تار می‌شوم، به ویژه وقتی که خسته‌ام.”

 

Blink: پلک زدن 

: “It’s important to remember to blink often when using a computer to keep your eyes moist.”

: “یادآوری این نکته مهم است که هنگام استفاده از کامپیوتر به طور مکرر پلک بزنید تا چشمانتان مرطوب بمانند.”

 

 

Concentrate: تمرکز کردن 

: “To concentrate on my studies, I need to find a quiet place without distractions.”

: “برای تمرکز بر روی درسم، باید یک مکان ساکت بدون حواس‌پرتی پیدا کنم.”

 

 

Tear: اشک 

: “The bright light made my eyes water, causing a tear to roll down my cheek.”

: “نور شدید باعث شد چشمانم آبی شود و یک اشک بر روی صورتم بچکد.”

 

Irritate: تحریک کردن 

: “Dust in the air can irritate my eyes and make them feel itchy.”

: “گرد و غبار در هوا می‌تواند چشمانم را تحریک کند و باعث خارش آن‌ها شود.”

 

Ease: تسکین دادن 

: “To ease the discomfort in my eyes, I apply a warm compress after long hours of reading.”

: “برای راحت‌تر شدن ناراحتی چشمانم، بعد از ساعت‌های طولانی مطالعه، یک کمپرس گرم می‌گذارم.”

 

 

Discomfort: احساس درد و ناراحتی 

: “I often feel discomfort in my eyes after using my phone for extended periods.”

“بعد از استفاده طولانی از تلفن همراه، معمولاً در چشمانم احساس ناراحتی می‌کنم.”

Adjust: تنظیم کردن 

: “I need to adjust the brightness of my screen to reduce eye strain during late-night work.”

: “باید روشنایی صفحه‌ام را تنظیم کنم تا فشار چشم را در طول کار در شب کاهش دهم.”

Eliminate: حذف کردن 

“Using proper lighting can help eliminate shadows that cause eye fatigue.”

“استفاده از نور مناسب می‌تواند به حذف سایه‌هایی که باعث خستگی چشم می‌شوند، کمک کند.”

 

Optician: اپتومتریست 

: “I have an appointment with the optician next week to get my eyes checked.”

: “من هفته آینده قرار ملاقات با اپتومتریست دارم تا چشمانم را معاینه کند.”

Gaze at someone: خیره شدن 

: “I couldn’t help but gaze at the stunning artwork displayed in the gallery.”

: “نتوانستم از تماشا کردن اثر هنری شگفت‌انگیز در گالری پرهیز کنم.”

 

Spectacular: بسیار دیدنی 

: “The view from the mountain was simply spectacular, offering a panoramic landscape.”

: “منظره از قله کوه واقعاً فوق‌العاده بود و چشم‌انداز پانورامایی را ارائه می‌داد.”

 

Barely: به سختی 

: “She could barely see the sign in the dim light of the street.”

: “او به سختی می‌توانست علامت را در نور کم خیابان ببیند.”

 

 

Visible:قابل مشاهده

: “The stars were barely visible due to the heavy clouds in the night sky.”

: “ستاره‌ها به دلیل ابرهای سنگین در آسمان شب به سختی قابل مشاهده بودند.”

 

 

Mist:مه 

: “A thick mist covered the valley, creating an enchanting and mysterious atmosphere.”

: “مه ضخیمی دره را پوشانده بود و فضایی جادوئی و مرموز ایجاد کرده بود.”

 

Make something/someone out: تشخیص دادن یا دیدن 

: “In the distance, I could make out the silhouette of a person walking along the path.”

: “در دور، می‌توانستم سایه یک نفر را که در مسیر در حال راه رفتن بود، تشخیص دهم.”

 

 

Suspiciously: به طرز مشکوک 

: “He looked at me suspiciously when I mentioned the surprise party I was planning.”

: وقتی به او درباره مهمانی سورپرایزی که برنامه‌ریزی می‌کردم، اشاره کردم، مشکوک به من نگاه کرد.”

 

 

کاری از: پریان علی عسگری

آکادمی زبان انگلیسی محمدرضا توسلی