| inner |
درونی |
Inner city areas often face more challenges. |
مناطق درونی شهر اغلب با چالشهای بیشتری روبهرو هستند. |
| regret |
پشیمانی
|
Many people regret moving to a noisy neighborhood. |
بسیاری از مردم از نقل مکان به محلهای پر سر و صدا پشیمان هستند. |
| filthy |
کثیف

|
Some alleyways in the city are absolutely filthy. |
بعضی از کوچهها در شهر واقعاً کثیف هستند. |
| litter |
زبالهٔ پراکنده |
There’s too much litter on the streets. |
زبالهٔ زیادی در خیابانها پراکنده است. |
| youth |
جوانان |
The city offers many activities for the youth. |
شهر فعالیتهای زیادی برای جوانان فراهم میکند. |
| hang around/about |
پرسه زدن |
Some teenagers hang around the shopping mall all day. |
بعضی از نوجوانان تمام روز اطراف مرکز خرید پرسه میزنند. |
| passage |
گذرگاه |
There’s a narrow passage between the buildings. |
یک گذرگاه باریک بین ساختمانها وجود دارد. |
| graffiti |
گرافیتی / نقاشی دیواری

|
Graffiti covers many walls in the downtown area. |
نقاشیهای دیواری بسیاری از دیوارهای مرکز شهر را پوشاندهاند. |
| homeless |
بیخانمان

|
The number of homeless people has increased. |
تعداد افراد بیخانمان افزایش یافته است. |
| damp |
نمور |
The basement of old buildings is often damp. |
زیرزمین ساختمانهای قدیمی اغلب نمور است. |
| depressing |
افسردهکننده |
That empty, grey block of flats looks depressing. |
آن بلوک خالی و خاکستری آپارتمانی، افسردهکننده به نظر میرسد. |
| surround |
احاطه کردن |
Tall buildings surround the city park. |
ساختمانهای بلند پارک شهر را احاطه کردهاند. |
| on the whole |
در کل |
On the whole, the city is a good place to live. |
در کل، شهر جای خوبی برای زندگی است. |
| desirable |
مطلوب |
This district is one of the most desirable in the city. |
این منطقه یکی از مطلوبترین مناطق شهر است. |
| district |
منطقه |
I live in the cultural district near the museum. |
من در منطقه فرهنگی نزدیک موزه زندگی میکنم. |
| suburb |
حومه

|
Many families prefer to live in the suburbs. |
بسیاری از خانوادهها ترجیح میدهند در حومه زندگی کنند. |
| handy |
دم دست / در دسترس |
The metro station is really handy for commuters. |
ایستگاه مترو برای رفتوآمدکنندگان واقعاً دم دست است. |
| drawback |
نقطه ضعف |
A big drawback of living in the city is the noise. |
یکی از نقاط ضعف زندگی در شهر، سر و صدا است. |
| nearby |
نزدیک / مجاور |
There are plenty of shops and cafes nearby. |
فروشگاهها و کافههای زیادی در نزدیکی وجود دارد. |
| lively |
پرجنب و جوش

|
The city center is lively at night. |
مرکز شهر در شب پرجنب و جوش است. |
| decent |
مناسب / خوب |
I found a decent apartment not far from downtown. |
یک آپارتمان مناسب نزدیک مرکز شهر پیدا کردم. |
| built-up |
پرساختمان / پرساختوساز |
The built-up areas have little green space left. |
مناطق پرساختمان فضای سبز کمی دارند. |
| shame |
شرم / افسوس |
It’s a shame that old buildings are being demolished. |
افسوس که ساختمانهای قدیمی در حال تخریب هستند. |