make speech
سخنرانی کردن
The president and the prime minister both make a speech
رئیس جمهور و نخست وزیر هر دو سخنرانی می کنند
tell stories
داستانی را تعریف کردن
A beautiful story told by a powerful ensemble cast.
داستانی زیبا که توسط یک گروه بازیگر قدرتمند روایت می شود.
tell jokes
جوک گفتن
a student must tell a joke they have made up on the spot.
دانشآموز باید جوکی را که از خود درآورده بودند را ، بگوید.
wish luck
آرزوی موفقیت داشتن
I wish you (the best of) luck in your new job
برای شما (بهترین) در شغل جدیدتان آرزوی موفقیت دارم
delicate subject
موضوع ظریف
This is a delicate subject, both here and outside.
این یک موضوع ظریف است، چه در اینجا و چه در خارج.
lengthy discussion
مکالمه طولانی داشتن
In any case we had a lengthy discussion at that time
در هر صورت ما در آن زمان بحث طولانی داشتیم
raise the subject
مطرح شدن موضوع
Let’s raise the subject of travel and discuss our summer vacation plans.”.
بیایید موضوع سفر را مطرح کنیم و در مورد برنامه های تعطیلات تابستانی خود بحث کنیم.”
speaking off the record
صحبت های خصوصی داشتن
At the end of the lunch, I said I had some off-the-record comments.
در پایان ناهار، گفتم که نظرات غیرقابل پخشی دارم.
complaining bitterly
به تندی شکایت کردن
When he played them he heard the Beatles legend complaining bitterly about pop cities.
وقتی آنها را نواخت، شنید که افسانه بیتلز به تندی از شهرهای پاپ شکایت می کرد.
drop a hint
به صورت غیر مستقیم اشاره کردن
She dropped a hint that she’d like to come to the party.
او اشاره ای کرد که می خواهد به مهمانی بیاید.
the tone of her voice
تن صدا / لحن صدا
The tone of her voice suggested doubt and uncertainty
لحن صدای او حکایت از تردید و عدم اطمینان داشت
have a word
صحبت داشتن
I had to have a word with myself about becoming too immersed in a character.
من باید با خودم در مورد غرق شدن بیش از حد در یک شخصیت صحبت می کردم.
make it clear
روشن کردن / واضح ساختن
I’m just trying to make it clear what I feel
من فقط سعی می کنم احساسم را واضح بیان کنم
change the subject
تغییر موضوع دادن
My advice is to listen politely before tactfully changing the subject.
توصیه من این است که قبل از تغییر با درایت موضوع، مؤدبانه گوش کنید.
tell the truth
راستش , در واقع
. I was just bawling, to tell the truth
راستش فقط غر می زدم
ask a favour
درخواست کمک کردن
Could I ask you a favor? I need help moving some furniture this weekend
آیا می توانم از شما خواهش کنم؟ برای جابجایی اثاثیه آخر هفته به کمک نیاز دارم
get into conversation
مکالمه را شروع کردن
I got into conversation with an Italian student
با یک دانشجوی ایتالیایی صحبت کردم
join in a conversation
وارد گفتگو شدن
I was hesitant to join in the conversation with the strangers at the party, but I eventually decided to take the plunge.
برای شرکت در گفتگو با غریبه ها در مهمانی مردد بودم، اما در نهایت تصمیم گرفتم وارد گفتگو شوم.
make polite conversation
مکالمه مودبانه ای داشتن
I gave him tea and cake, but did not try to make polite conversation.
به او چای و کیک دادم، اما سعی نکردم مکالمه مودبانه ای داشته باشم.
make an observation
تحت نظر داشتن
let’s keep the patient under observation
بیایید بیمار را تحت نظر نگه داریم
apologize profusely
بسیار عذرخواهی کردن
When the door opened, the deacon apologized profusely.
وقتی در باز شد، شماس به شدت عذرخواهی کرد.
strike up a conversation
شروع صحبت یا مکالمه
She often strikes up conversations with strangers.
او اغلب با غریبه ها شروع به صحبت می کند.
lull in the conversation
وقفه در گفت و گو
There was a lull in the conversation and I figured that they had gone into the garden.
از وقفه ای که در صحبتشان وجود داشت من فهمیدم که آنها به باغ رفته اند.