dead end job
شغل بدون آینده
Despite having a degree in journalism, he got stuck in a dead-end job at an insurance company.
با وجود داشتن مدرک روزنامه نگاری، در یک کار بدون آینده در یک شرکت بیمه گیر کرد.
run-of-the-mill
بسیار معمولی
pull out all the stops
به هر دری زدن
get the sack
اخراج شدن
step into his shoes
جای کسی را گرفتن
up and coming
آینده دار
up-and-coming young actresses are so valuable
بازیگران زن جوان آینده بسیار ارزشمند هستند
headhunted
مخ زدن کسی یا شکار کردن کسی برای کار کردن در جای دیگر
She was headhunted by a rival firm .
او توسط یک شرکت رقیب شکار شد.
climb to the top of the career ladder
پله های ترقی را در کار پیمودن
snowed under
یه خروار کار یا . . . روی سرم ریخته
I’m absolutely snowed under with work at the moment.
من در حال حاضر یک خروار کار سرم ریخته
on paper
روی کاغذ (نه در عمل یا واقع)
The design certainly looks good on paper .
طراحی روی کاغذ بی نظیر بود
behind the scenes
پشت پرده
talk shop
صحبت کردن درباره کار
Even at a party they have to talk shop !
حتی در مهمانی آن ها درباره کار صحبت میکنند