ورود / ثبت نام
1. note sth down
✏️ I need to note down your phone number.
باید شماره تلفنت را یادداشت کنم.
2. basis
📅 We meet on a weekly basis.
ما به‌صورت هفتگی همدیگر را ملاقات می‌کنیم.
3. reminder
⏰ I set a reminder for my dentist appointment.
برای وقت دندان‌پزشکی‌ام یادآور تنظیم کردم.
4. prioritize
🗂️ You should prioritize your studies over games.
باید درس‌هایت را نسبت به بازی‌ها در اولویت قرار دهی.
5. accomplish
🏆 She accomplished all her goals this year.
او امسال به تمام اهدافش دست یافت.
6. stick to sth
💪 If you stick to your plan, you’ll succeed.
اگر به برنامه‌ات پایبند بمانی، موفق می‌شوی.
7. one (thing) at a time
🧩 Let’s do one thing at a time so we don’t get confused.
بیایید هر بار یک کار انجام دهیم تا سردرگم نشویم.
8. anticipate
🔮 I didn’t anticipate that the weather would change so quickly.
انتظار نداشتم هوا این‌قدر سریع تغییر کند.
9. delegate sth (to sb)
👩💼 The manager delegated some tasks to her assistant.
مدیر چند وظیفه را به دستیارش واگذار کرد.
10. deadline
🕒 We must finish this project before the deadline.
باید این پروژه را قبل از موعد مقرر تمام کنیم.
1. interrupt
Please don’t interrupt me while I’m talking.
لطفاً وقتی دارم حرف می‌زنم، حرفم را قطع نکن.
2. nerves
Before the exam, my nerves were on edge.
قبل از امتحان اعصابم به‌کلی خرد شده بود.
3. be overwhelmed (by sth)
She was overwhelmed by all the work she had to do.
او از حجم زیاد کاری که باید انجام می‌داد، درمانده شده بود.
4. endless
The meeting felt endless and everyone was tired.
جلسه به نظر بی‌پایان می‌رسید و همه خسته شده بودند.
5. stressed out
He’s been really stressed out since he started his new job.
او از وقتی شغل جدیدش را شروع کرده، واقعاً تحت استرس است.
6. promptly
The manager replied to my email promptly.
مدیر به ایمیلم فوراً پاسخ داد.
7. frustrated
I felt frustrated when my computer stopped working.
وقتی کامپیوترم از کار افتاد، احساس ناامیدی و عصبانیت کردم.
8. productive
I had a very productive day and finished all my tasks.
روز بسیار پربازدهی داشتم و همه کارهسایم را انجام دادم.
9. badly-hit
The city was badly hit by the storm last night.
شهر دیشب بر اثر طوفان به‌شدت آسیب دید.
10. be/get out of control
The situation got out of control very quickly.
اوضاع خیلی سریع از کنترل خارج شد.
11. set sth aside
I try to set some money aside every month for emergencies.
سعی می‌کنم هر ماه مقداری پول برای مواقع اضطراری کنار بگذارم.