Take apart
جدا کردن تکه تکه کردن
Freddie loves taking Clocks apart, but he never manages to put them together again.
فردی دوست دارد ساعت ها را از هم جدا کند، اما هرگز موفق نمی شود دوباره آنها را کنار هم بگذارد.
Take back
پس دادن
پس گرفتن حرف
When you go into town to take back your books to the college library
وقتی به شهر می روید تا کتاب هایتان را به کتابخانه کالج پس بدهید
Shouldn’t have called you lazy – I take it back.
نباید تو را تنبل خطاب میکردم – حرفم را پس میگیرم.
Take aside
به گوشه بردن یا به گوشه ای کشیدن
My boss took me aside at the Christmas party and told me he was going to give me a promotion in the New Year.
رئیسم مرا در مهمانی کریسمس به کناری برد و به من گفت که قرار است در سال جدید به من ترفیع بدهد.
Take off
ترک کردن جایی بدون آن که کسی متوجه شود
Most people stayed at the party until quite late, but Rose took off early for some reason
اکثر مردم تا دیروقت در مهمانی ماندند، اما رز بنا به دلایلی زودتر مهمانی را ترک کرد
The shop assistant took off ten per cent because the item was damaged.
شاگرد مغازه ده درصد را به دلیل آسیب دیدن اجناس خارج کرد.
Take up
شرکت کردن درکاری یا پرداختن به انجام کاری
My son has recently taken up collecting Coins as a hobby.
پسرم اخیراً به عنوان یک سرگرمی به جمع آوری سکه پرداخته است.
Take away
کم کردن از چیزی
If you take 11 away from 33, you’re left with 22.
اگر یازده تا از 33 کم کنیم 22 تا باقی میماند
Take in
با دقت به چیزی نگاه کردن
He showed us a photo of his house, but I was so tired that I didn’t really take it in
او عکسی از خانه اش را به ما نشان داد، اما من آنقدر خسته بودم که آن را واقعاً به آن نگاه دقیقی ننداختم
Take out
شرکت کردن یا ثبت نام کردن
Lucy has taken out a year’s membership at a local sports club.
لوسی برای یک سال عضویت در یک باشگاه ورزشی محلی ثبت نام کرده است
Take out of
باعث خستگی شدن
The exercise certainly takes it out of5 her – she is too exhausted to go anywhere in the evenings.
ورزش مطمئناً آن را از او خارج می کند – او آنقدر خسته است که نمی تواند عصرها به جایی برود.
کاری از: پریان علی عسگری
آکادمی زبان انگلیسی محمدرضا توسلی