our paths cross
در مسیر یکدیگر قرار گرفتن
It was a pleasure meeting you – I hope our paths cross again.
از دیدن شما بسیار خوشحال شدم امیدوارم مجدد در سر راه هم قرار بگیریم
stuck in a rut
دچار روزمرگی شدن
I need to change jobs- after 15 years here I feel I’m (stuck) in a rut.
من باید شغلم را عوض کنم بهد از 15 سال کار کردن دچار روزرگی شدم (هیچ هیجانی در زندگی خود ندارم)
driving me around the bend
عصبانی شدن کردن
middle-of-the-road
میانه رو و بی طرف
Both were too sensitive about the middle-of-the-road, liberal , humanitarian public.
هر دو نسبت به مردم میانه راه، لیبرال و انسان دوستانه بیش از حد حساس بودند.
on the right/wrong track
درست یا اشتباه فکر کردن
if you think my son was involved, you are on the wrong track.
اگر فکر میکنی که پسر من هم در انجام این کار سهیم بوده سخت در اشتباهی
at a crossroad
بین چند گزینه گیرکردن
I’m at a crossroad I need you to help me to get over it
من بین چند گزینه گیر کردم امیدوارم کمکم کنی که از پسش بر بیایم
dead end
بن بست
don’t drive into that street , it’s a dead-end.
داخل آن خیابان نرو آنجا بن بست است
put sth/sb on the map
کسی یا چیزی را معروف کردن
The story has put our little town on the map.
این داستان باعث معروفیت شهر کوچک ما شد
hit the road
به جاده زدن
I’d love to stay longer but I must be hitting the road
دوست داشتم بیشتر اینجا میبودم ولی حیف که باید بریم
road rage
خشم در رانندگی
In February , he was dismissed from a truck driver’s job for road rage.
در ماه فوریه، او به دلیل خشم جاده ای از شغل راننده کامیون اخراج شد.
right up your street
دقیقا همونی که میخوای
off the beaten track