against the law

برخلاف قانون

 

Even if the party guests are of age, it may be against the law to have alcoholic beverages at the beach.

حتی اگر مهمانان مهمانی سن بالایی داشته باشند، ممکن است خوردن مشروبات الکلی در ساحل خلاف قانون باشد.


steal

دزدیدن

 

He discovered that his car had been stolen.

او متوجه شد که ماشینش دزدیده شده است.


poverty

فقر

 

A lot of talented students are unable to complete their studies because of poverty.

بسیاری از دانش آموزان با استعداد به دلیل فقر نمی توانند تحصیلات خود را تکمیل کنند.


commit a crime

مرتکب جرم شدن

 

“If you commit a crime, you may face jail time

اگر مرتکب جرمی شوید، ممکن است با زندان مواجه شوید


break the law

قانون شکنی کردن

 

He didn’t know he was breaking the law.

او نمی دانست که دارد قانون را زیر پا می گذارد.


criminal

مجرم

The police officer told the criminal that he had the right to remain silent.

افسر پلیس به مجرم گفت که او حق دارد سکوت کند.


act

رفتار کردن

 

She’d planned to act dumb and pretend she’d never known he was the

او برنامه‌ریزی کرده بود که احمقانه رفتار کند و وانمود کند که هیچ‌وقت نمی‌دانست او همینطور است

 


minor

جزئی

 

The delay will be minor

تاخیر جزئی خواهد بود


fine

جریمه شدن

 

He was fined for defacing library books

او به دلیل تخریب کتاب های کتابخانه جریمه شد


killing

قتل

 

this is the third killing in the city this week

این سومین قتل در این شهر در این هفته است


go to prison

رفتن به زندان

 

he went to/was sent to prison for six months

او به مدت شش ماه به زندان رفت/به زندان فرستاده شد

 


A crime is an activity which Is against the law.
For example, if you steal someone’s property, you
are committing a crime and breaking the law.
Some criminal acts are minor, e.g. you get a fine
for illegal parking. For serious crimes, especially
violent crimes, e.g. the act of killing someone, a
person can go to prison for a long time.

 

جرم فعالیتی است که خلاف قانون باشد.
به عنوان مثال، اگر مال کسی را بدزدید، شما
مرتکب جرم می شوند و قانون را زیر پا می گذارند.
برخی از اعمال مجرمانه جزئی هستند، به عنوان مثال. جریمه میگیری
برای پارک غیر قانونی مخصوصاً برای جرایم سنگین
جنایات خشونت آمیز، به عنوان مثال عمل کشتن کسی، یک
فرد می تواند برای مدت طولانی به زندان برود.

 

 

 

theft

دزدی

 

she was accused of car theft

او متهم به سرقت خودرو بود

 

به کسی که این عمل انجام میدهد : thief (plural = thieves)


robbery

با خشونت چیزی از کسی چیزی گرفتن

 

he was involved in drugs, extortion, and robbery

او درگیر مواد مخدر، اخاذی و دزدی بود

 

به کسی که این عمل انجام میدهد : robber


burglary

دزدی از یک مکان

Cash was taken during a burglary of the apartment.

در جریان سرقت از آپارتمان پول نقد برداشته شد.

به کسی که این عمل انجام میدهد :  burglar


attack

حمله کردن

He was attacked in the car park.

به او در محل پارک حمله شد

به کسی که این عمل انجام میدهد : attacker


murder

کشتن کسی با برنامه ریزی

He was arrested and accused of murdering his wife

او دستگیر و متهم به قتل همسرش شد

به کسی که این عمل انجام میدهد : murderer

 

 

کاری از: پریان علی عسگری

آکادمی زبان انگلیسی محمدرضا توسلی